درباره برنامه تركيبي «بيست و چهار هزار و من»
آذرماه بود که چشممان به بنرهایی در سطح شهر با عنوان «24هزار و من» افتاد و توجهها را به خود جلب کرد. زیر این عنوان هم نوشته شده بود: «روایت یک دختر اصفهانی از قهرمانانی که ادامه دارند…». تا حدی میشد از این دو عبارت متوجه شد که قرار است چه رویدادی در سطح شهر برگزار شود؛ اما جزئیات رویداد و بزرگی و جذابیت و نوآوریاش را کسی تصور نمیکرد.
مصلای اصفهان ششم تا هشتم آذر در سه شب میزبان 40 هزار شهروند اصفهانی شد که به تماشای اجرایی بیسابقه و جذاب بنشینند و تاریخ اصفهان را از زمان حمله مغول تا انقلاب اسلامی نظاره کنند و چهره زنده مشاهیر و قهرمانان شهر را روی پردههای بزرگ ببینند. این رویداد بزرگ که درواقع اختتامیه کنگره 24هزار شهید استان اصفهان محسوب میشد، توانست در قله اجراهای فرهنگیهنری شهر قرار گیرد؛ اما این رویداد با همه هنرها و جذابیتهایش ایرادهایی نیز داشت که «اصفهانزیبا» طی گزارشی کوتاه به آنها اشاره کرد؛ چند روز گذشته نیز عوامل اجرایی این کنگره به همراه دو کارشناس دعوت روزنامه اصفهانزیبا را پذیرفتند تا حول این رویداد فرهنگیهنری به گفتوگو بنشینیم.
قصدمان از این گفتوگو ارائه گزارش کار و آسیبشناسی و نگاهی به قوتها و ضعفهایش بود. البته صحبتها بهنحوی جهت یافت که کمی از این هدف و فضا دور شدیم؛ اما خواندن مکالمههای این میزگرد نیز خالی از لطف نیست. در این میزگرد پنجنفره وحید ملتجی،کارگردان کنگره؛ علیرضا منصوری،معاون فرهنگی سپاه صاحب الزمان؛ میثم بکتاشیان، معاون فرهنگی و هنری سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان؛ محمود فروزبخش ،اصفهانپژوه و احمد مهرشاد، جامعهشناس به همراه خبرنگار اصفهانزیبا حضور داشتند.گفتوگوی اصفهان با اصفهانیها به زبان امروز
فروزبخش: برای انجام کارهای بزرگ باید آن کار را فهمید. فهم شما نباید به کار کوچک قانع شود و باید طالب کار بزرگ باشد. از سوی دیگر، نیاز به اراده و عزمی داریم که باوجود سختیها و ابهامهای کار به نتیجه برسد. در این میان باید بتوانیم این دو نیاز را به یک روح جمعی تبدیل و خواست و اراده جمع را در آن وارد کنیم. زمانه فعلی زمانهای است که بهتدریج داشت برای ما عادی میشد که با اموری همچون موکب زدن میتوانیم کار فرهنگی را تعریف کنیم.
به این رسیده بودیم که میتوانیم با حذف عناصر فرهنگی به مخاطبمان رسیدگی کنیم و به این قانع شویم. از طرفی، داشتیم باور میکردیم که اگر در دهه هشتاد کارهای ترکیبی داشتیم، دیگر نمیتوانیم به آن زمان بازگردیم. پس اینجا اول باید به هستی کار فرهنگی نگاه کنیم، نه چیستی آن. به کنگره ایرادات فراوانی وارد است اما همه این ایرادها در دایره امر چیستی است. وقتی در این مقطع تاریخی میتوانیم به این شدت و حدت وجودی در فرهنگ امری را ارائه کنیم، این هستن محل بحث است.
مهرشاد: ما نیاز به قصه و روایت داریم و در این سالها از قصهگویی و روایت فاصله گرفتهایم. قوت و قدرت این برنامه قصهگویی و روایتش بود. شهرها روایت و کلانروایت دارند و اصفهان نیز دارای کلانروایت است. داستان 25 آبان و ماجرای حضور اصفهانیان در جنگ به شکل شکوهمند در آن کلانروایت جای درست نقش ایفا کرده است. اینجا شما را ارجاع میدهم به کتاب «شهر از نو» که درباره بحرانهایی است که شهرها با آن روبهرو شدهاند و این را مطرح میکند که چه شهرهایی توانستهاند خودشان را در برابر چالشها تابآور کنند و دوباره ساخته شوند. داستان 25 آبان و مفهوم ایثار و مقاومت، قاعده زیست اصفهان بوده، نه استثنایش.
ما با چالشی در کشور روبهرو هستیم که این کار با آن چالش به شکلی نسبت داشت و آن دوگانه زندگی و مقاومت است. اکنون وضعیت و فضای منطقه به نحوی است که گویی میان زندگی و مقاومت تعارضی وجود دارد؛یا باید اهل زندگی باشیم یا اهل مقاومت. اصفهان به تعبیر شهید آوینی نزدیکترین روایت به روایت ایران است. وقتی قصه ایران و اصفهان را میخوانید، قصه مقاومت و زندگی توأمان است. در مطالعاتمان از این ویژگی تحت عنوان «ققنوس» تعبیر کردیم و در نگاه ما کلانروایت اصفهان ققنوس است. اصفهان هزار سال در اوج است و زمان بحران زایش مجددی دارد. روایتی که من به عنوان یک شرکتکننده از این برنامه دیدم، روایت قصه اصفهان بود و ارجاع به کلانقصهاش که ققنوسوارگی و زیست توأمان زندگی و مقاومت است و این قوتش بود.
ملتجی: هویت و فرهنگ فقط با تبلیغات و تبلیغات فقط با تابلو رشد نمییابد. باید یک بار از این زاویه به رویداد نگاه کنیم. ما به دنبال شکستن یک سری از کلیشهها در نوع نگاهمان به مسئله و در اجرا بودیم. یکی از دستاوردهای این رویداد جدای از خودش که به یک مسئله مهم میپرداخت، نوع نگاه و تلاش برای ارائهاش است. ادعا نداریم که توانستیم کار را در نهاییترین حالتش انجام دهیم.
اما در این راستا تلاش کردیم و توانستیم یک قدم پیش رویم و یک صفحه کتاب اصفهان و نوع قرائت و مواجهه با مسئله اصفهان را ورق بزنیم؛ درحالیکه دو دهه است گرفتار کلیشهها شدهایم و در ارائه هنرمندانه و خلاقانه محتوا دچار کاستی و ضعف هستیم و در سراشیبی قرار گرفتهایم. این نیاز امروزه بهشدت حس میشود و بسیاری به آن اشاره کردهاند که در رأس آن رهبر معظم انقلاباند. ایشان بارها به این مسئله اشاره کرده که در بیان تاریخ و چرایی انقلاب اسلامی باید ورود کنید و اخیرا نیز سخنرانیای نبوده که به این مسئله اشاره نکنند. جهاد تبیین شاهکلید صحبتهای حضرت آقا در چهار سال گذشته است.
امروزه هوشمندان جامعه متوجه شدهاند که جامعه دچار مسخشدگی در امر شنیدن شده است. عمده حرفهایی را که میزنیم، عموم جامعه نمیبینند و نمیشوند. این مسئله فکتهای علمی نیز دارد. حرفها را واضح هم که به مردم میزنید، نمیشوند و نمیبینند. گویا مسخ شدهاند. این بهشدت حس میشود و مسئله بزرگی است. اگر نتوانیم این راه ارتباطی را با مردم درست کنیم، حتما دچار آسیب جدی میشویم و بهجایی میرسیم که نمیتوانیم با مردم حرف بزنیم؛ درحالیکه کنارشان هستیم. رهبر انقلاب بارها در دولتهای مختلف اشاره کردهاند که این حرفها را به مردم بزنید. دولتمردان نیز این حرفها را به مردم میزنند اما جامعه گویا نمیشود.
به این رویداد از زاویه فرهنگی هنری نگاه کردیم و این مسئله دلایل متعددی دارد. یکی از دلایل این است که به دنبال یافتن روشها و قالبها و ادبیات جدیدی برای بیان موضوع نبودهایم و بهشدت بر روش دیرینهمان اصرار داریم. امر هویت و فرهنگ را با تبلیغات اشتباه گرفتهایم و از سوی دیگر در تبلیغات بهشدت تأکید بر برخی روشهایی داریم که جامعه آن را نمیبیند و نمیشود. این کارها را برای دلخوشی خودمان در بیان موضوعات انجام میدهیم. رهبر در دیدار با اعضای همین کنگره نیز اشاره کردند که کارِ کم بکنید اما کیفی و نیز کار اثرگذار و بروید ببینید اثر داشت یا نداشت. در این دیدار به حوزه محتوا نیز اشاره شد. ما دنبال این بودیم که این اتفاق بیفتد و شیوه بیان ورق بخورد. این مسئله در اولویت است.
نکته دیگر این است که این یک کار بزرگ شهری بود و حتما به این دست از ابرپروژههای فرهنگی و هویتی و هنری نیاز داریم؛ اما نه به این معنا که به کارهای کوچکتر و محلهای و محفلی نیاز نداریم و دورهاش گذشته است. یک شهر اگر قرار است زنده باشد و شهر زندگی باشد، به همه برنامههای محفلی و رویدادهای بزرگ شهری در کنار هم نیاز دارد. این دو جای هم را نمیگیرد و هرکدام کارکرد خود را دارد. در این دو دهه بهمرورزمان به دلیل مسائل اقتصادی و کوتهنظری متولیان فرهنگ، برخی از این برنامهها کنار گذاشته شد؛ تا جایی که امروز ضرورتش محل بحث است.
در صحبتهایتان به بحث اثرگذاری اشاره کردید. چطور متوجه اثرگذاری این رویداد شدید؟
منصوری: کار دشمن دستکاری نگرش و ادراک بوده و معضلات فرهنگی جامعه نتیجه دستکاری لایه نگرش است. حسن این رویداد این بود که لایه نگرش را دستکاری کرد. بسیاری نمیدانستند بوعلیسینا یا شهید بهشتی اصفهانیاند و این باعث شد ادراک شرکتکنندگان دستکاری شود و این باعث افتخار است. در سه شب برگزاری رویداد، بهوسیله نظرسنجی کاری پژوهشی انجام شد که مخاطبان برنامه بهصورت شفاهی از برگزاری این رویداد تشکر میکردند.
در نظرسنجی نیز از 520 نفر جامعه آماری طی سه شب و بر اساس روش توصیفیتحلیلی، نحوه آشنایی با کنگره 31.7 درصد از طریق دوستان و آشنایان، 29 درصد بهوسیله تبلیغات شهری، 18 درصد از طریق فضای مجازی و 7 درصد از راه تلویزیون بوده است. کارت ورود به جلسه 30 درصد از طریق پایگاه مقاومت، 20 درصد از طریق دوستان، 18 درصد به کمک فرهنگسراها و 18 درصد از طرف سازمانها و نهادها به دست مخاطبان رسید.
جذابترین بخش ازنظر مخاطبان 24 درصد تشییع شهدا، 20 درصد اجرای فتح قدس، 10 درصد معرفی مفاخر استان، 10 درصد بیان دستاوردهای انقلاب، 10 درصد داستان حمله مغول و… بوده است. پررنگترین پیامی که مخاطبان از برنامه دریافت کردهاند بر اساس این نظرسنجی، «نقش من در ادامه راه شهیدان اصفهان» به میزان 29 درصد است؛ همان مسئلهای که ما به دنبالش بودیم یعنی تعیین نقش تکتک شهروندان اصفهانی در ادامه راه شهدا. بعد از آن، امید به آینده به میزان 22 درصد بوده است که در این نقطه نیز به هدفمان رسیدهایم؛ چون در حال حاضر بزرگترین مشکل ما ناامیدی است. سومین پیام دریافتشده هویت انقلابیدینی اصفهان با 19 درصد است و حماسه تشییع 25آبان در رتبه چهارم قرار دارد که این نشان میدهد حماسه تشییع جزو پارامترهای اصلی نیست. لزوم جهاد تبیین در جایگاه پنجم قرار دارد. پاسخهای تشریحی به سؤال «متفاوتترین اتفاق برنامه این اجلاسیه در مقایسه با برنامههای مشابه» به این صورت بوده است: زنده و جذاب و هیجانانگیز بودن، نمایشی و تئاتری بودن، ترکیبی بودن، استفاده از هوش مصنوعی، نوآوری و خلاقیت، نمایش اتفاقات به شکل تصویری، روایت دوره کامل از ابتدای اسلام تا کنون، شکل دادن هویت در ذهن افراد، موفقیت در انتقال پیام انقلاب به نسل جوان، ورود عوامل و بازیگران در میان تماشاگران، نورپردازی و دکور.
مخاطبان حس و حالشان را نیز بهصورت تشریحی به این صورت بیان کردند: حس غرور و افتخار، افتخار به ایرانی و اصفهانی بودن، حس هیجان و شهامت، معصومیت شهدا و حس خوشحالی. حدود 40هزار نفر در این سه شب شرکت کردند و بازتابی که از استانهای دیگر دریافت کردیم، بسیار پررنگتر از اصفهانیهاست. تصویربرداری بسیار حرفهای و جامع بود و یکی از فرماندهان ارشد سپاه تماس گرفتند و به نقل از سردار سلیمانی فرمودند که بهترین اجلاسیه و کنگره در سطح کشور، فعلا به نام استان اصفهان است.
در بسیاری از اجلاسیههای استانهای دیگر حضور یافتهام؛ برای مثال در اجلاسیهای دوازدههزار نفر در محیط باز حضور داشتند؛ اما در طول اجرا هیچ بازخورد و واکنشی به برنامه نشان نمیدادند. اجلاسیه اصفهان اولین اجلاسیهای بود که افراد کف میزدند و این را به فال نیک میگیریم؛ چراکه بزرگترین حسن این اجلاسیه بهوجدآوردن مخاطب بود.
یکی از نکاتی که به خاطرش تحتفشار بودیم و انتقادات هنوز ادامه دارد، نام کنگره با عنوان «24 هزار و من» است؛ درصورتیکه گاهی نباید مستقیما بگوییم «اجلاسیه شهدا» و بااینحال، برخی استانها نام خاصی برای این رویداد انتخاب نمیکنند.
پس اثربخشی را صرفا از همین طریق متوجه شدید؟
منصوری: انجام این نظرسنجی بهطور میدانی و طی آن سه شب بوده. مخاطبانی هم از طریق رسانهها و استانهای دیگر بازخورد نشان دادند. معمولا چند استانی که در طول یک سال اجلاسیه دارند، در اجلاسیههای سایر استانها شرکت میکنند. از چند ماه قبل، برای حضور استانهای دیگر پیشبینی کرده بودیم و از حدود بیست استان مهمان داشتیم که فقط شامل کارکنان سپاه نبودند و مسئولان ادارههای ارشاد و استاندار و مجموعههای مختلف نیز حضور یافتند. بازخوردهایی که این افراد از استانهای دیگر نشان دادند نیز مثبت بوده است؛ تا حدی که از استانهای دیگر محتوا از ما میخواهند و نشانی و مشخصات عوامل را میگیرند که این نشاندهنده نظرات مثبت است.
آیا به طریقی متوجه شدهاید که چقدر قشر خاکستری را درگیر کردهاید؟ چون همه حاضران در این سه شب حداقل در ظاهر جزو انقلابیون و متدینان شهر بودند.
منصوری: این انتقاد را میپذیریم. هدف و برنامهریزی ما این بود که بتوانیم قشر خاکستری را درگیر کنیم. مصلا دههزار نفر ظرفیت داشت و ما برای هر شب بیستهزار بلیت چاپ میکردیم؛ زیرا نگران بودیم مخاطب حضور نیابد و به همین دلیل، در توزیع بلیت کمی خطا کردیم. سهم بیشتری از بلیتها را در سازمان سپاه توزیع کردیم و همین باعث شد مخاطبمان از نهادهای متعلق به بسیج و نهادهای فرهنگی بلیت تهیه کند و در برنامه حاضر شود. سهمی نیز از طریق 137 توزیع شد و حدود چهارهزار نفر پشت در ماندند و این ایراد را میپذیریم.
فروزبخش: من مخاطبان این سه شب را قشر خاکستری فرهنگ میبینم. چند درصد از حاضران اهل مطالعه بودند؟ فرهنگ را اگر امری ایجابی بدانید، قشر انقلابی همان قشر خاکستری فرهنگ است. صفت وجود را فقط در تعهد نبینید و در تخصص امر فرهنگ هم ببینید. تخصص ذاتا امری وجودی است؛ پس انسانهایی که در این امر وجودی در میانه میایستند، در این دستهبندی خاکستری عنوان میشوند. اینطور نیست که چون عدهای درباره انقلاب اعتقاداتی دارند، پس اینها صاحب وجودند. اینها در گزاره خودشان صاحب وجودند؛ اما در فرهنگ جزو قشر خاکستریاند.
منصوری: گاهی قشر خاکستری را نمیشود بر اساس ظاهر سنجید. در میان همین قشر انقلابی، باید دید چقدر بینشها و ادراکها قوی است؟ بینش ممکن است در قشر متدین ضعیف باشد و نباید بهظاهر نگاه کرد.
با توجه به اینکه ابعاد فرهنگی و تمدنی اصفهان در سراسر اجرا بسیار پررنگ بود، چطور به کلیت این ایده رسیدید؟ با چه گروهها و کارشناسانی برای ایدهیابی مشورت شد؟
ملتجی: اصفهان پایتخت هنر و فرهنگ ایران است و حداقل این عنوان را یدک میکشد. این عنوان به این شهر صرفا بهواسطه پیشینه اصفهان به شهر اطلاق میشود یا ناظر به جمهوری اسلامی؟ همچنین، این سؤال مطرح میشود که در طول این چهار دهه و نیم در عرصههای فرهنگ و هنر و تمدن، چه چیزی به اصفهان اضافه شده است؟ نمیگویم چیزی اضافه نشده؛ اما باید به این سؤال جدی نگاه شود.
آنطور که بایدوشاید، به اصفهان چیزی اضافه نشده و ما نتوانستهایم اصفهان را اصفهانتر کنیم و عمدتا از فرهنگ و هویت و تاریخ اصفهان ارتزاق و مصرف کردهایم که این نکتهای جدی است. اصفهان اگر قرار است پایتخت فرهنگ و هنر باشد، باید مرکز اصلی تولید و جوشش هنر و فرهنگ و تمدن باشد؛ اما این خیلی کمرنگ است. در این راستا، رویدادهایی با پشتوانه محتوایی قابلتعریف است تا اصفهان را اصفهانتر کند و بُعد تمدنی و فرهنگی و هویتی را در شهر پررنگ کند. ما از ابتدا به دنبال بیان این مسئله بودیم و نخواستیم در این رویداد فقط از زاویه شهدا نگاه کنیم.
تا پیشینه و هویت اصفهان تعریف و بیان نشود، نمیتوانیم شهدا را تعریف کنیم و این قرائت غلطی است که ماندگار نمیشود. اگر قرار است نگاه و رویکرد ما به شهدا و فرهنگ شهادت ماندگار شود، باید به پیشینه و فرهنگ و هویت شیعی و ایرانی و اسلامی و اصفهانی متصل شود و در این صورت است که ماندگار میشود. این رویداد مجموعهای از همه اینها بود که به دلیل بضاعت زمانی و امکانات، بهطور مختصر ارائه شد. حسن کار این بود که از این زاویه توانست نگاه و اجرا کند. آن ققنوسوارگی که اشاره شد، در سناریو وجود داشت. این برنامه یک داستان بود و در اجرا نیز مجری نداشت و سعی شده بود از کلیشههای رایج دور شود و قصهای را تعریف کند. این کار قویترین رویداد در حوزه مضمون و محتوا طی سالهای گذشته بوده است و اگر قرار شود برای روز اصفهان و تاریخش یا برای تجلیل از علما و مشاهیر کاری انجام شود، همین برنامه است.
خلاقیتهای کار نیز قابلتوجه است؛ زیرا برنامهای ترکیبی به زبان امروز بود. ایرادش نیز این بود که به زبان فردا تولید نشد؛ اما در این خصوص وقت و امکاناتش را نداشتیم. باید بتوانیم فرهنگ و هویتمان را به زبان فردا برای نسل نوجوان طرح کنیم؛ اما از این مرحله دوریم؛ بااینحال، این برنامه توانست به زبان امروز صحبت کند و این نکته مهمی است. در شیوه برگزاری و ارائه محتوا به مخاطب توانستیم کتابی را ورق بزنیم و یکقدم روبهجلو برویم. این را از بازخوردهای حاضران گرفتهام و در برگزاری رویدادهای فرهنگی و هویتی نقطه عطفی شد. همه اینها در حالی بود که همه از شدن یا نشدن این کار و به لحاظ پشتیبانی و امکانات و مالی و تجربه اول بیم داشتند. حتی به ما توصیه میکردند که این کار را به این شیوه انجام ندهید؛ اما به لطف خدا و شهدا و نیت خالص عوامل توانستیم در حوزه اجرا بخشی از خلاقیتهای پیشبینیشده را اجرا کنیم. کار پیچیدهای هم نبود و از امکانات موجود در ایران استفاده کردیم.هرجا ایران جان خواسته، اصفهان جان داده.
در این سیر تاریخی تمدنی، نقش شهدا و رزمندگان اصفهان قوت و انسجام خود را داشت. این حضور در جای جای اجرا و بخشهایی که مرتبط با دفاع مقدس نبود نیز دیده میشد.
بکتاشیان: نکته مهم نقش تاریخ و فرهنگ است. چرا استان اصفهان 24هزار شهید تقدیم انقلاب و دفاع مقدس کرده و چرا آمار شهدای ما اینقدر بالاست؟ در سناریو جملهای کلیدی بود مبنی بر اینکه هرجا ایران جان خواسته، اصفهان جان داده. این ویژگی یکدفعه ظاهر نمیشود و در قالب یک مکتب اسلامی و ایرانی و بر اساس تاریخ و تربیت علمای اصفهان ایجاد و باعث شده استان اصفهان 24هزار شهید تقدیم انقلاب کند. این آدمها در قالب مکتبی تربیت شدهاند که در نتیجهاش سلحشورانه در همه حوزههای موردنیاز کشور حاضر شدهاند و این سیر و پیوستگی باید گفته شود.
فروزبخش: در اجرای کار روح وفاق مشهود بود و مشخص بود که سپاه از فضای خودش عقبنشینی کرده است؛ زیرا در این داستان از شیوخ و علما و هنرمندان هم نام برده شده و این نوعی انعطاف در مواضع است. در مقابل، مشخص است برای طیف تهیهکننده هنرمند در راستای وفاق در مواضعش انعطاف داشته. وفاق در اصفهان قبلا نبوده و الان باعث رقمخوردن این کار شده است؛ به این معنا که طرفین برای رسیدن به نقطهای ایستا، از داشتههای خود میگذرند. البته همانطور که پر طاووس که نشانه زیباییاش است میتواند ضعفش نیز باشد، وقتی در میانه میایستید، ممکن است دو طرف از قوتهای پیشینشان فاصله بگیرند.
ملتجی: سپاه در واقع از کلیشهها عقب نشسته و در کار متفاوت پیش رفته است.
مهرشاد: وضعیت ما در حال حاضر و در فضای کلان جامعه بهشدت شکننده است. در دادههای آخرین پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سال 1402، از مردم سؤال شده که چقدر از مردم دعوت را برای دفاع از کشور اجابت میکنند. در اصفهان 38درصد گفتهاند مردم با پذیرفتن دعوت موافقاند و 59درصد نظر منفی در این خصوص داشتند؛ درحالیکه در سال 1394، 31درصد در پاسخ به این سؤال گزینههای کم و خیلی کم را انتخاب کردهاند و این آمار در طول هشت سال افزایش دوبرابری داشته. همچنین، در سال 1402 پاسخها به این سؤال که آیا حاضرید برای دفاع از کشورتان بروید، حاکی از این است که در مجموع کسانی که انگیزه زیاد و خیلی زیاد دارند، فراوان نیستند و حدود 38درصدند. این از میانگین ملی که 44درصد است، پایینتر است.
دادهها در حوزه هویت ملی و مهاجرت نیز همین وضعیت را نشان میدهد. یک لایه از مسئله این است که اینجا بگوییم چقدر خوب است که این کار انجام شد و 40هزار نفر از این رویداد بازدید کردهاند. تئاتر «آیینه چنین گفت» در سال 1385، 130هزار نفر بازدیدکننده داشته؛ یعنی ما از نظر فراوانی، نسبت به تجربیات قبلیمان قدم روبهجلو برنداشتهایم. درمجموع، نیازمان افزایش یافته؛ ولی همتمان کمتر شده است. در پاسخ این سؤال که چقدر به ایرانیبودن خودتان افتخار میکنید، 2درصد مخالف و کاملا مخالف تبدیل شده به 13درصد مخالف و کاملا مخالف. درست است که هنوز به ایرانیبودن افتخار میکنیم؛ ولی 2درصد افزایش بیش از شش برابری داشته. نیاز ما بیشتر و همت ما کمتر شده.
اینطور به نظر میرسد که دستاندرکاران و طراحان برنامه امیدی برای قسمتهای دوم و سوم ندارند و به همین دلیل، خواستهاند در همین یک برنامه همه حرفها را بزنند. تلقی من این است که تصور «یک بار برای همیشه» در ذهن افراد بوده و این تصور باعث شد زمان برنامه در برخی قسمتها طولانی شود، داستان از ریتم خارج شود و سخنران صحبت کند. به نظر میرسد دچار وضعیتی هستیم که نیازمان روزبهروز بیشتر میشود؛ ولی توان و انگیزه و دقت در نحوه ورودمان کمتر میشود. در شب اول کمحوصلگی مخاطب را دیدم. وقتی نمایش تمام شد، یکچهارم جمعیت از سالن خارج شدند و بخشی از جمعیت نیز قبلا کمکم خارج شده بودند.
شهود من این است جاهایی از این نمایش که بیشتر به روایت شهر نزدیک میشد و ضرباهنگ قصهگویی به خود میگرفت، مخاطب هم آنجا سرزندهتر بود و کار جدیتر جلو میرفت؛ ولی از جایی که سرعت کار کم و موازی شد، مخاطب انگیزهاش را برای حضور از دست داد. قسمت آخر نیز اوجی داشت که برخی مخاطبان آن را از دست دادند. اجرا اول و آخر درخشانی داشت و در میانه خط زمانی، کشدار شد و همین مسئله فرم را دچار اختلال کرد. شروعشدن داستان از آینده بسیار خوب بود و مخاطب با آن ارتباط گرفت؛ اما جان آینده ضعیف بود.
داستان آینده قدس و آزادیاش که آرمان همه جهان اسلام است، باید به آینده اصفهان نیز توجه میکرد. همچنین به مسائلی که امروز دارد امنیت ذهنی اصفهانیها را مخدوش میکند، باید توجه میشد. تصور ذهنی «یک بار برای همیشه» در مقاطعی از اجرا به کار ضربه زد؛ زیرا منِ بیننده بخشهایی از کار را نمیدیدم و باید تخیل میکردم. این تصور ذهنی باعث میشد این میزان از جمعیت در این مساحت جا داده شوند و این مسئله باعث شد بسیاری از مخاطبان که در جاهای مختلف سالن نشسته بودند، به قسمتهایی از برنامه دید نداشته باشند.
یکی از خاطرات خوب من از این برنامه، اجرای «سیصدهزار مرد» بود که همه نکات رعایت شده بود و اجرای از جای نشستن آدمها بالاتر بود و همه میتوانستند اجرا را ببینند. با وجود دو دهه خلأ در این زمینه، این کار یک قله حساب میشود؛ ولی به نسبت کارهای قبلیمان در اصفهان کار افت پیدا کرده است که از این استعاره ذهنی «یک بار برای همیشه» ناشی میشود. در خصوص ارزیابی و اثرسنجی کار انتظار اقدامی قویتر داشتم. این روش مناسب یک اثرسنجی حداقلی در حد یک فرهنگسراست و به کارهای قوی علمی نیاز است؛ مثلا میشد یک ماه بعد از برنامه به سراغ افراد بروید تا ببینید در درازمدت نیز این اثرگذاری دیده میشود یا نه. در این خصوص و با وجود تأکید رهبر انقلاب در خصوص اثرسنجی، جای کارهای علمی قویتری ضرورت دارد.
منظور ما از اثربخشی دقیقا همین بود.
بکتاشیان: در این 27 سال چنین برنامهای برگزار نکردهایم و کمبود به تحلیل تاریخی و اجتماعی نیاز دارد و باید به سراغ آدمهایی رفت که مسئولیت داشتهاند و اقدامی نکردهاند. این نیاز به یک تحلیل جدی دارد. همچنین در این دوره باید مراقب باشیم که شرایط اجتماعیسیاسیفرهنگی شهر را به سمتی نبریم که دوباره این 27 سال تکرار شود. باید مراقب باشیم که آرزوها و ایدهها و کارهای هنری فاخر و فضای نقد را به سمتی نبریم که یک دوره رکود جدید را از سر بگذرانیم.
سؤال بعدی درباره هزینههاست و امیدوارم پاسخ روشن دهید. برآورد هزینهها چقدر بود و چه میزان هزینه شد؟
منصوری: حضرت آقا میفرمایند اصفهان شهر عددهای عجیب است. در بحث کنگره نیز عجیبیم. کنگره در واقع مجموعه فعالیتهایی است که سالها انجام میشود و اجلاسیه پایان کارش است. استانهای دیگر هر پنج سال یک اجلاسیه برگزار میکنند. کنگره به ریاست استاندار و به دبیر کلی فرمانده سپاه برگزار شده و دبیر اجرایی نیز در مراحل بعد مشخص میشود. تمام مدیران کل و ادارات نیز در این برنامه دخیلاند.
کنگره شهدا نزدیک به 20 کمیته دارد که ریاست این کمیتهها به دست مدیران کل اصفهان است؛ اما بعد از دو سه سال فراهم شدن مقدمات، کمترین همکاری را در این زمینه کردند. مسئولان گویا حس نگرفته بودند و یکی از اشتباهات بزرگمان این بود که کار را به دست مسئولان سپردیم. اگر از اول کار را به دست مردم سپرده بودیم، قوام بیشتری میگرفت. تا روزهای آخر نیز این ضعف در همکاری حس میشد و مدیران کار را از خود نمیدانستند و برخی نیز کارشکنی میکردند. حتی برخی تصور میکردند این کنگره متعلق به سپاه است. زمانی هم آقای احمدی، فرماندار اصفهان، در شورای هماهنگی بودند و رئیس کمیته اجلاسیه هم بودند. یکی از اشتباهات این بود که رئیس کمیته اجلاسیه را در جایگاه شورای هماهنگی قرار داده بودند؛ درصورتیکه اکثر استانها شهردار را بهعنوان رئیس کمیته اجلاسیه انتخاب میکنند. این اصلاحیه انجام شد و همافزایی خوبی بین سپاه و شهرداری صورت گرفت و این دو نهاد بیشترین زحمت را کشیدند.
استان کهگیلویه با دوهزار شهید و منطقهای فاقد صنایعی همچون فولاد و پتروشیمی، برای کنگرهشان 320 میلیارد تومان هزینه کرده بودند. در استان مازندران حدود 800 میلیارد هزینه کرده بودند. اینها شامل کل اقدامات کنگره علاوهبر اجلاسیه است. اجرای اجلاسیه استانهای دیگر به سازمان اوج سپرده میشود و یکی از افتخارات و پیشگامی اصفهان این بود که کار به بچههای اصفهان سپرده شد؛ درحالیکه مبلغی که اوج بابت اجرا دریافت میکند، هماندازه مبلغی است که در اصفهان هزینه شد. این تعاریف و بازخوردهای مثبت برای اجلاسیه اصفهان، در خصوص هیچیک از استانها بیان نشده است.
برنامههایی که در اصفهان انجام شد، برای خیلی از استانها جدید است. این برنامه با تکنولوژی روز اجرا شد و استفاده از ویدیو مپ در این تعداد و با این کیفیت در کشور بیسابقه بوده است. در بخش ضبط نیز کار رسانهای بینظیری انجام شد.شهرداری اصفهان برای این رویداد 10 میلیارد تومان هزینه کرد و این برخلاف آن عدد 50 میلیارد تومانی است که شایعه شده بود. در استانهای دیگر دهپانزده شب نمایش ترکیبی اجرا میکنند و یک شب نیز در پایان اجلاسیه میگیرند. در اصفهان نیز به تقلید دیگر استانها، ابتدا قرار بود پانزده شب یک رویداد فرهنگی برگزار و بعد هم اجلاسیه برگزار شود که این اجلاسیه به جای یک شب در سه شب برگزار شد.
ما رقمی 25 میلیارد تومانی را برای آن رویداد پانزدهشبه و برای اجلاسیه فقط 10 میلیارد تومان پیشبینی کرده بودیم و همین عدد نیز پرداخت شد و پای 50 میلیارد تومانی در میان نبوده است. مکان بسیار استثنایی بود و تأمین صوت در این مکان یکی از مشکلات اساسی ما بود؛ زیرا در طراحی ساختمان مصلا نکات مربوط به صوت در نظر گرفته نشده. در مجموع، تمام هزینههای مربوط به سه شب اجلاسیه هجدهمیلیارد تومان شد. آقایان ملتجی و بکتاشیان حاضر به دریافت مبلغی نشدند. کل مبلغ از کنگره کوچکترین استان کشور هم کمتر است.
خارج از این سه شب، 16 هزار دیدار با خانوادههای شهدا داشتیم، دو فیلم سینمایی تولید کردیم، دهها نمایشنامه و دهها کتاب نیز تولید شد. برخی به اجرای یک رویداد تجمیعی و نداشتن برنامههای محلهای و کوچک انتقاد میکنند که این را از سر ناآگاهی گفتهاند؛ درصورتیکه 17هزار یادواره محلی خانوادگی داشتیم. این کارها در یکسالونیم گذشته انجام شده و جایی بازگو نشده و این مظلومیت کنگره را نشان میدهد.
ملتجی: دو سال افراد دیگری کار را پیش برده بودند؛ اما شصت روز پیش از اجرا، با ما طرح مسئله شد و طی یک ماه کار عملیاتی شد. بااینحال، آقای منصوری جلساتی برگزار و از جبهه مردمی و گروههای دیگری دعوت کردند که برخیشان پذیرفتند؛ مثلا فضای بیرون اجلاسیه و غرفهها را گروههای مردمی دست گرفتند. برخی نیز حاضر به همکاری نبودند؛ بنابراین از حلقههای میانی در این برنامه استفاده شد و یکی از برنامههای ما این بود که برای گروههای مردمی اصفهان تقسیم کار صورت گیرد.
دلیل انتخاب مصلا برای این رویداد همزمانی با فصل سرما و نیاز به فضای مسقف بود و بزرگترین مکان مسقف اصفهان مصلاست. البته استفاده از این فضا به دلیل شرایطش برای ما خیلی سخت بود؛ اما این ویژگی مثبت را دارد که مصلا بعد از سالها وارد چرخه رویدادهای فرهنگی در شکل یک کار هنری وزین شد. 04هزار نفر در سه شب از این رویداد بازدید کردند و به نظر من این رویداد باید در 10 شب اجرا میشد؛ اما با محدودیتهای منابع و امکانات و توان مواجه بودیم.شبکه استانی و ملی برنامه را پوشش دادند و ما هنوز داریم بازخورد جدید میگیریم و هنوز در کشور بحث این اتفاق جدید در اصفهان گرم است.
تأکید بر نقش زن جزو طراحیهایمان بود و تصمیم داشتیم یک بار از زاویه زنان به مسئله فرهنگ و تمدن اصفهان بنگریم و به نقش بانوان توجه کنیم. علاوهبر انتخاب راوی خانم، جایگاه زنان در دیگر برنامهها نیز مشهود بود و جزو معدود دفعاتی است که این اتفاق میافتد. در دیگر برنامهها فضا کاملا مردانه است.در این رویداد همه نهادها دستبهدست هم دادند و این شایسته قدردانی است. در این زمانه اگر بخواهیم حرف جدی بزنیم، همه نهادها حتما باید در کنار هم باشند. آنچه خلق شد، یک اثر هنری بود و مواجهه با یک اثر هنری حساسیتها و دغدغههای خاص خود را میخواهد.یکی از بازخوردهای مهم و شیرین برای ما در شب اول و بعد از آیتم اول با موضوع آینده فلسطین رخ داد که برخلاف توقعمان، تماشاگران تشویق کردند. هنگام طراحی اصلا به این فکر نمیکردیم. این نشان میدهد که حرفی که زده شد به جان مخاطب نشسته است.
بکتاشیان: از فضای رسانه توقع داریم که یک بار این سؤال را مطرح کنند که چرا تعداد اینگونه برنامهها در اصفهان کم است و چرا این مطالبه در فضای رسانه کمرنگ است. باید مطالبه کنیم که مضامین پرمحتوا تاریخی فرهنگی و تمدنی و حوزههای دیگر در یک مدیوم هنری خوب ارائه شود. همچنین توقع برخی افراد مبنی بر اینکه هزینه این برنامهها باید جای دیگر خرج شود، اشتباه است. هر مدیومی جایگاه خودش را دارد. رسانه از مدیران فرهنگی شهر و دستگاههایی که درخصوص مسئولیت اجتماعی بودجه دارند باید بپرسد که چرا تاکنون وارد تولید آثار هنری حرفهای برای مخاطب عام نشدهاند؟ این برنامهها در موضوعات مختلف باید تکرار شود. هنر تنها ابزاری است که میتواند در فطرت انسانها اثرگذار باشد؛ لذا از رسانه خواهش میکنم این سؤالات مطرح شود و به دنبال برگزاری این دست از برنامههای بزرگ فرهنگی و هنری باشیم.
ملتجی: اگر با ما همکاری شود، آمادگی داریم در خصوص موضوع عفاف و حجاب برای مردم اصفهان و نوجوانان با استفاده از همین ابزار و در همین مدیوم، رویدادی فرهنگی هویتی و هنری را رقم بزنیم.