محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

یادی از رهبر مشروطه‌خواهان اصفهان

ایسنا/اصفهان چهارم دی‌ماه سالروز شهادت آیت‌الله آقا نورالله نجفی بود؛ کسی که رهبری مردم اصفهان در نهضت مشروطه را بر عهده داشت.

آقا نورالله نجفی، پس از فعالیت‌های بسیار از جمله تأسیس انجمن گفت‌وگوی صفاخانه، شرکت اسلامیه، بیمارستان نور، مدارس گوناگون، حمایت از مطبوعات عصر مشروطه، پشتیبانی از مجاهدان بختیاری، سرانجام توسط عمال رضاشاه با تزریق آمپول سم به شهادت رسید. خانه مشروطه، منزلی تاریخی است که از او به یادگار مانده؛ خانه‌ای که هر اتاقش قصه‌ای از تاریخ را روایت می‌کند.

متن پیش رو، حاصل گفت‌وگوی دو نفره محمود فروزبخش -نویسنده کتاب «مشروطه‌ای که تاج نمی‌خواست»- و مصطفی مرتضوی -قائم‌مقام خانه مشروطه- است که برای نشر در اختیار ایسنا قرار گرفته و در ادامه مشروح آن را می‌خوانید:


فروزبخش: هم‌زمان با تحولات مشروطه، جریانی با عنوان «روشنفکری» در ایران ظهور کرد که می‌توانیم آن را در یک نام‌گذاری به دو بخش «منورالفکری» و «نواندیشی دینی» تقسیم کنیم. معتقدم که حاج‌آقا نورالله از چهره‌های مطرح نواندیشی دینی است. جریان منورالفکری هم با بزرگانی مانند ملکم خان، آخوندزاده و طالبوف شناخته می‌شود که خواستار تغییرات اساسی در جامعه و سیاست ایران است. اولین مسئله‌ای که باید به آن بپردازیم این است که اساساً نواندیشی چیست و چرا حاج‌آقا نورالله را می‌توانیم به‌طور مشخص از منورالفکرها جدا کنیم و آن را شاخه‌ای جدا در روشنفکری به‌حساب بیاوریم؟

مرتضوی: به‌جای واژه نواندیشی دینی از واژه «احیاگر دینی» استفاده می‌کنم که می‌تواند مفهوم مرا راحت‌تر برساند. احیاگر دینی کسی است که منتظر فرصت است؛ یعنی کسی که فکر می‌کند معضلی بر سر راه پیش‌آمده و منتظر فرصتی است تا بتواند دفینه‌های اصیل جامعه را دوباره به میدان بیاورد و از آن ذخیره‌ها استفاده کند.

در حوادث مشروطه می‌بینیم که این دو دیدگاه به هم رسیده است؛ منورالفکرها و احیاگران. احیاگران می‌خواستند از دل دین تحولات را رقم بزنند و جالب این‌که هر دو گروه دچار یک هم هدفی و نه یک هم‌افقی شدند. در نفی استبداد با یکدیگر هم‌داستان شدند و به این نتیجه رسیدند که باید از این وضعیت عبور کنند. حاج‌آقا نورالله در چنین زمانه‌ای قرار دارد و او البته کاملاً متفاوت است با یکسری جریاناتی که نسبت به امر مشروطه و سیاست بی‌تفاوت هستند. حاج نورالله به‌عنوان کسی که درون جریان دینی است به دنبال حل مسئله است و می‌خواهد از دل این بن‌بست راهکاری مبتنی بر احیای ذخایر دینی پیدا کند.

فروزبخش: اشاره خوبی به هم‌داستانی کردید، ما شاهد آنیم که جریان نواندیشی دینی می‌آید و هم‌داستان می‌شود با واژگانی که حداقل از حیث واژگانی در فرهنگ جامعه اسلامی مرسوم نبوده است. واژه مشروطه به معنای ایجاد حکومت پارلمانی شاخص‌ترین واژه‌هاست. این‌ها در نظام سنتی ما مرسوم نبوده و ابتکار عمل در درجه نخست دست جریان منورالفکری بوده است و آن‌ها در انجمن‌ها و رسانه‌هایشان این را بیان می‌کردند.

مرتضوی: صورت‌مسئله‌ها توسط همین گروه منورالفکران ساخته می‌شد.

فروزبخش: بله ولی می‌بینیم که نوعی هم‌داستانی علی‌رغم تفاوت‌ها صورت گرفته است، اما آنچه حاج‌آقا نورالله را اینجا برجسته می‌کند این است که در این هم‌داستانی ایشان، زیر میز سیاست نمی‌زد. امروز که می‌گوییم او رهبر مشروطه خواهان اصفهان است کسی نمی‌گوید او رهبر مشروعه خواهان است. پس مشروطه مورد پذیرش ایشان است، ولی اتفاقی که در مورد حاج‌آقا نورالله می‌افتد این است که انگار می‌خواهد واژگانی مانند مشروطه را در افقی دیگر از آن خویش کند. اولاً هم‌داستان می‌شود و قواعد بازی را رعایت می‌کند، ثانیاً به دنبال زمین بازی وسیع‌تری است.

مرتضوی: به نظر می‌آید در ماجرای مشروطه نسیمی به ملت ایران می‌وزد. کار حاج‌آقا نورالله این است که اولاً نمی‌خواهد این کشتی مشروطه را غرق کند، ثانیاً جهت بادبان‌ها را طوری قرار می‌دهد که با این نیرو، جامعه با رویکرد فضیلت، فطرت و توحید به سمت پیشرفت برود. این راهکاری است که شخصیت‌های تیزهوشی مانند حاج‌آقا نورالله می‌توانستند آن را درک کنند. آن‌ها می‌خواستند تا جای ممکن آن تلاطم را با آن اهداف همراه کنند. در مشروطه دغدغه‌های خوبی مطرح شد، جریان احیاگری دینی به دنبال آن بود که با بازخوانی جدیدی دغدغه‌ها را در استخدام اهداف متعالی قرار دهد و این تفاوت دارد با کسانی از جریان دینی که صرفاً از دریچه نقد با مشروطه برخورد می‌کنند. حاج‌آقا نورالله از دریچه ایجاب با این ماجراها برخورد می‌کرده و قصد داشته فرمان این داستان را در اصفهان در خدمت اهداف متعالی جامعه بگیرد.

فروزبخش: بله همین‌طور است. همچنین لوازم نظری چنین کاری را با رجوع به دین فراهم می‌کند. مثلاً می‌گوید «مشروطه همان حکومت رسول‌الله است و مگر نه این‌که ما حاکم می‌خواهیم و حاکم باید اختیارات تحت شرط قانون باشد و آن قانون همان قانون دین باشد و پیامبر هم به شورا و مشورت بها می‌داده؟ پس حکومت قانون و نظام پارلمانی ریشه در اسلام دارد.» ادبیات حاج‌آقا نورالله ثمراتی هم دارد بعد از چنین بیانی خطاب به مردم می‌گوید که «اگر در صحنه مشروطه باشید در رکاب سیدالشهدا هستید.» از دریچه چنین ادبیاتی است که می‌توان عامه مردم را همراه کرد.

مرتضوی: پایگاه اجتماعی حاج‌آقا نورالله به او چنین منزلتی می‌دهد والا هر کسی نمی‌تواند با مردم این‌چنین صحبت کند. جریان منورالفکری اصلاً چنین ادبیاتی را نمی‌تواند به کار ببرد. این‌چنین ادبیاتی پیشینه می‌خواهد تا جامعه بپذیرد. اگر چنین نباشد شبهه استفاده ابزاری از دین برای اهداف شخصی مطرح می‌شود. پایگاه اجتماعی حاج‌آقا نورالله در اصفهان که ریشه در حوزه دینی این شهر هم دارد بسیار حائز اهمیت است. شهری به یادگار مانده از عصر طلایی صفوی. کسی که حرف بزرگی می‌زند این حرف باید به او بنشیند. از طرف دیگر جامعه هم باید آمادگی پذیرش آن سخن را داشته باشد. این هیجانی بود که در حوادث مشروطه ایجادشده بود. باید شوری پدید بیاید و جامعه مطالبه گر تحول باشد. در چنین زمانه و زمینه‌ای است که احیاگر یا نواندیش دینی می‌تواند بهترین استفاده را داشته باشد.

فروزبخش: من هم ‌فکر می‌کنم که ریشه این پایگاه اجتماعی در نهاد سنت و دین است اما احساس می‌کنم در تحولات مشروطه آن عالمی در جریانات اجتماعی موفق برقرار می‌ماند که نواندیشی او بتواند در نهادهایی غیر از حوزه و مسجد حرف برای گفتن داشته باشد. مثلاً حاج‌آقا نورالله از جریان مطبوعاتی همراه با مشروطه حمایت می‌کند. روزنامه صرفاً یک ابزار نیست و فرهنگ خاص خودش را دارد و شما باید بپذیرید که رسانه سنتی دیروز دارد به رسانه امروزی تبدیل می‌شود یا مدرسه؛ مدارس جدید نهادهایی هستند که از غرب آمده‌اند و یا بیمارستان پزشکی جدید هم برای خودش فلسفه‌ای دارد. پس شما باید با محتوای بیمارستان که پزشکی جدید است همراه بشوید. این‌که حاج‌آقا نورالله بیمارستانی می‌سازد که امروز هم در خیابان استانداری برقرار است، مدرسه برای ایتام و مدرسه عام می‌سازد این‌ها نشانه‌ای است که او دارد با سیاقی اجتماعی متناسب با زمان همراه می‌شود.

مرتضوی: در کنار همه این‌ها باید به انجمن ملی شهر اشاره کنیم. انجمن مقدس ملی که در تحولات مشروطه با رأی مردم سرکار آمد و شهر را به مدت کمتر از دو سال اداره کرد. حاج‌آقا نورالله در رأس این انجمن بود درحالی‌که او عالم تراز اول بود. تصور حضور چنین شخصیتی در چنین انجمنی کمی دشوار است. او فهمید که باید در انجمن باشد تا تحولات به‌خوبی رقم بخورد. او فهمید که از بیرون نظارت کردن کاری را از پیش نمی‌برد و این هم‌داستانی، تنها با حضور در میدان عمل رقم می‌خورد.

شاید یکی از عللی که در تهران حوادث جور دیگری رقم خورد به خاطر حضور نداشتن در میدان عمل یا نبود وازن قوا در میان جریانات بود. در اصفهان حاج‌آقا نورالله با دوراندیشی بسیار قوی در عملیات‌های اجتماعی مانند بیمارستان ساختن، مدرسه ساختن و همراهی با کتاب و روزنامه‌ها حضور داشت و نخبگان دیگر را در برای حضور در صحنه ترغیب می‌کرد، برای مثال مدرس در انجمن مقدس ملی حضور داشت. درواقع ایده حاج آقانورالله بدون حضور اجتماعی عملاً حرف ابتری می‌ماند.

فروزبخش: باز هم اشاره‌کنم به مسئله هم هدفی با منورالفکران و نه هم‌افقی. چطور یک آدم می‌تواند با کسانی که با او متفاوت‌اند هم هدف بشود و مردم را هم در همین راستا به قیام دعوت کند؟ در استبداد صغیر به اصفهانی‌ها و بختیاری بگوید بکشید و کشته بشوید و از مشروطه خواهان قوای مسلحی سامان بدهد که شعارشان این است "قولو اشهد ان لا اله الا الله" / شدیم فدایی مجلس به اذن نورالله؛ همچنان بر این هدف تا آخر بماند، اما درعین‌حال با این جماعت هم‌افق نباشد! این چگونه رخ می‌دهد؟ پاسخش در نواندیشی دینی است. در ادبیات دینی این بزرگوار، کلامی با عنوان «قدر مقدور» داریم که می‌گوید به قدر توانمان هدف را به دست آوریم و به قول شما عرصه عمل را به بهانه این‌که بخشی از هدف میسر نمی‌شود خالی نکنیم. هرچند در عرصه عمل ایده آل فراهم نشود.

در متون نظری حاج‌آقا نورالله و آقانجفی پی می‌بریم که آن‌ها شاهنشاهی را از اساس باطل می‌دانستند، اما چگونه است که از مشروطه سلطنتی این‌گونه دفاع می‌کنند؟ این همان اندیشه قدر مقدور است تا متناسب با گشایش زمان آنچه را قابل فراهم شدن است فراهم کنیم.

مرتضوی: عین این اتفاق در صفویه هم رخ داد. در آنجا هم نظریه پادشاهی قابل‌قبول نیست، اما چرا جریانات دینی و علما با صفویه همراه می‌شوند؟ این ایده قدر مقدور به نحو دیگر در ابتدای صفویه هم هست یعنی در سیاست امکانی فراهم آمده که نسبت به قبل خیلی بهتر بوده و بیشتر در تحقق اهداف کارساز است. جریان نواندیش دینی یا احیاگر دینی احساس کرد از  ایده مشروطه و ظرفیت آن می‌توان بهتر استفاده کرد و در کل این بسیار بهتر از پادشاهی استبدادی است. پادشاهی عصر قاجار هم کارکرد خودش را از دست‌داده بود و هم سدی در برابر اهداف شده بود. اینجا حاج‌آقا نورالله احساس می‌کند که از این فضای جدید خیلی بهتر می‌توان استفاده کرد.

مشروطیت
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید