این نخستین بار نیست که «دیجیکالا» گزارشی از درون سازمان خود برای عموم منتشر میکند. کاری که چندان در ایران رایج نیست؛ در کشور ما حتی شرکتهای سهامی عام که سهامداران عمومی دارند، گزارشهایی به این وسعت و با این جزئیات از سازمان خود، در مجامع عمومیشان دراختیار صاحبان سهام که دانستن وضع شرکت حقشان است، ارائه نمیکنند. اما واقعاً چرا دیجیکالا این گزارش را که ممکن است ازنظر خیلیها حتی محرمانه تلقی شود، بهصورت عمومی منتشر میکند؟ انتشار آن چه اثری بر برند دیجیکالا میگذارد؟
1. انتشار چنین گزارشی با این جزئیات، در وهلۀ نخست، قدرت و چیرگی دیجیکالا در بازار را نشان میدهد؛ قدرتی که قطعاً باید بهعنوان «مانع ورود به بازار برای رقبای جدید» تلقی شود. درواقع انتشار چنین گزارشی سایر سرمایهگذاران بزرگ حاضر در بازار را از سرمایهگذاری برای تولد رقیب ناامید میکند و شاید انگیزۀ آنها را برای مشارکت با دیجیکالا افزایش دهد.
2. ایفای نقش رهبری؛ بله، رهبرها کارهایی میکنند که لزوماً و بهطور مستقیم منفعت مالی برای سازمان ندارد؛ اما آنها را در نقش رهبری تثبیت میکند. دیجیکالا با انتشار این گزارش نشان میدهد نگاهش به سایر بازیگران خردهفروشی آنلاین ایران و بهخصوص بازیگران بازار کوچک ایران نگاه «پدرخواندگی» است، نه نگاه رقیب!
3. ایجاد اعتماد در مصرفکنندگان؛ گروه کوچکی از مصرفکنندگان که این گزارش را ببینند و دهانبهدهان به دیگران بگویند، اطمینان حاصل میکنند که دیجیکالا شایستگی این را دارد که چنددهمیلیون تومان را پرداخت کنیم تا چند روز دیگر فلان گوشی را برایمان بیاورد؛ اعتمادی که احتمالاً مصرفکنندگان به سایرین نمیکنند؛ چون آنها چنین شایستگیای ندارند.
اما آثار این گزارش بر برند هم انکارناپذیر است:
1. اول از همه Internal Branding را بگوییم. کارکنان دیجیکالا به کارکردن در دیجیکالا افتخار میکنند. آنها در جمعهای غیرکاری با افتخار از حضور در دیجیکالا صحبت میکنند. از این بهتر چه میخواهید؟ وقتی چنین حسی در دیجیکالا ایجاد میشود، نرخ ترک کار در بین کارکنان کاهش مییابد و هزینههای نگهداری کارکنان برای سازمان کم میشود.
2. جذب نیروهای کار جدید و نخبه از سایر رقبا بهسادگی نوشیدن آب میشود. وقتی فعالان این صنعت همگی این گزارش را خواندهاند و قدرت و چیرگی دیجیکالا آنطور که در یکی از موارد قبل اشاره کردم، مشخص میشود، حضور در تیم دیجیکالا آرزوی بسیاری از فعالان این صنعت میشود و کار برای واحد منابع انسانی ساده میشود. حالا Head Hunting ساده است، شکار خودش میآید.
3. اولبودن خوب است. اولبودن خودش برند میسازد. خیلی واضح، با دلیل، منطق و اعداد و ارقام دیجیکالا گفت من «برند هستم.» و «برند اول هستم.».