ذوق چیه واقعا؟ چرا نمیشه بدون ذوق زندگی کرد؟
هرچیزی که براش ذوق داشتمو از دست دادم.
دیگه علاقه ای ندارم نصف شب فیلم انتخاب کنم که ببینم،
دیگه کتاب منو تو دنیای خودش نمیبره،
دیگه بقل کردن اون حس ارامش خاصو نداره،
دیگه برام مهم نیست چی بپوشم،
دیگه ذوق پیتزا خوردنو ندارم،
دیگه قهوه برام اون طعم بهشتیو نداره،
دیگه حتی مزه هاروهم درست نمیفهمم،
دیگه حسام از بین رفتن،
دیگه از هشت میلیارد ادم روی چهارصد میلیاردشون کراش نمیزنم،
دیگه حتی خواب هم بهم ارامش نمیده،
دیگه حتی به مرگم علاقه مند نیستم،
انیمه دیگه حالمو خوب نمیکنه،
وقتی میبینم ایدولام کامبک میدن دیگه حس بهشتی همیشه رو نداره،
وقتی چشمای هیونجینو میبینم اکلیلی نمیشم،
و امروز...
روزی که قرار بود برام فوق العاده باشه و انتظار داشتم خیلی خوش بگذره، احساسی که بایدو نداشتم.عادی بود حسم و این اذیتم میکرد.
احساس میکنم مردم.
دیگه زنده نیستم.
حس میکنم غرق شدم توی اون اقیانوس اشفتگی،
چم شده؟
بیخیال.
به هرحال که قراره همینجوری بگذره...،