ویرگول
ورودثبت نام
invisible.A
invisible.A
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

قاتی پاتی

یه چندتا متن گشنگ از ایتا دزدیدم میخوام بزارم براتون:

یکی از عجیب‌ترین حس‌ها اونجاییه که پیش
خودت فکر میکنی چقدر دلم واسه این
لحظه تنگ میشه در حالیکه هنوز تموم نشده

_________

خدایا ته‌نشین‌شد آرزوهایم،کمی هم بزن زندگی‌ام‌ را

________

_ولی اون حسی‌که دلت میخاد بری تو صورتشون داد بزنی"ازت متنفرم کاش هیچوقت نبودی"اما نمیتونی

_________

_ولی اون حسی که دلت میخاد بری تو صورتشون داد بزنی "من خیلی دوست دارم" اما نمیتونی

___________

_کسی که کتاب میخواند هزاران زندگی را قبل از مرگش زندگی میکند ؛ کسی که هرگز کتاب نمیخواند فقط یک بار زندگی میکند . !

___________


روزی آلبرت انیشتین در کلاس شروع به نوشتن بر روی تخته‌سیاه کرد :
۱×۹=۱۰
۲×۹=۱۸
۳×۹=۲۷
۴×۹=۳۶
۵×۹=۴۵
۶×۹=۵۴
وقتی کارش تمام شد به دانش‌جویان نگاه کرد آنها دیگر نتوانستند جلوی خود را بگیرند و شروع به خندیدن کردند. انیشتین پاسخ داد :
من می‌دانم که چرا می‌خندید اما باید بگویم که معادله اول را عمدا اشتباه نوشتم تا درسی بسیار مهم به شما بدهم ...
همانطور که می‌بینید من ۵ معادله را درست نوشتم اما شما به آن‌ها هیچ اهمیتی ندادید!
همه‌ شما فقط به خاطر آن یک اشتباه به من خندیدید و من را قضاوت کردید
دنیا همیشه به خاطر موفقیت‌ها و کارهای خوب‌تان از شما قدردانی نمی‌کند اما در مقابل یک اشتباه سریع با شما برخورد خواهد کرد!

____________

۱۰ساله بودم معلم فارسی ما گفت: یک داستان کوتاه درباره بهترین دوست تان بنویسید. من به رفیقم نگاه کردم و لبخند زدم، همه چیزهایی که دربارهٔ او میدانستم نوشتم، معلم گفت: حالا کی داوطلب میشه با صدای بلند بخونه؟ بهترین رفیقم داستانش را خواند..  و من در داستانش نبودم

_________

تقریبا هرشب وضعیتش همینه ، ساعت ها خاطرات دردناکش رو بالا میاره تا بتونه راحت بخوابه.

____________

بابا از دور میگه اون وسیله رو برام پرت کن.وقتی پرت میکنم مامان‌میگه خجالت بکش‌آدم واسه باباش "پررررت" نمیکنه. بعد‌همون بابا میگه اشکال نداره اینام بچه دار میشن این چیزا سرشون میاد.=))

___________

‏همه میگن اینقد مشکلت رو بزرگ نکن. من مشکلم خانواده‌ست، چجوری می‌تونم یه مشکل رو بزرگ کنم وقتی خود اون مشکل منو بزرگ‌ کرده؟
___________

زنه هم بچش بغلشه، هم کیفش، هم کیف لباس‌های بچش ...
اونوقت شوهرش مثه دسته جارو کنارش راه میره و میگه روسریتو درست کن

__________

‏حس بچه ای رو دارم که رفته تو کمد قایم شده پیداش کنن ولی شب شده و هنوز کسی یادش نکرده.

_________

وقتی با یکی از تهِ تهِ دلت میخندی؛ هیچوقت
دقت نمیکنی چی تنشه یا قدش چنده
و قیافش چقدر شلخته‌س، میخندی و حالت
خوبه، این یعنی همه جوره دوستش داری....

_________

تو ایران وقتی تو خیابون راه میری
اگه پولدار باشی اسمش میشه پیاده روی
اگه بی پول باشی میشه ولگردی...
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌________

متنفرم وقتی یکی میگه : فلان زخم منو قوی تر کرد .
نه ! کاملا برعکسه .
زخما به من مشکل اعتماد دادن .
زخما به من اختلال استرسی دادن .
زخما به من کابوس شبانه و فلش بک دادن .
زخما به من افسردگی و اضطراب و مشکلات عصبی دادن !
من بودم که خودمو قوی تر کردم با وجود زخمایی که داشتم !..

_________

هیولاها وجود دارن
خودم دیدمشون چرا کسی باور نمیکنه حرفامو؟
اونا لباس انسان پوشیدن مثل ما رفتار میکنن ، میخورن ، میخوابن ، شکنجه میدن ، میکشن انسان میخورن . اونا از خون قلب ما تغذیه میکنن لطفا مواظب هیولاهای انسان نما باشین .

_________

هیچ وقت تو محل با ما بازی نمی کرد... فقط یه گوشه به دیوار تکیه می داد و تماشا می کرد... فرقی نداشت وسطی و هفت سنگ و فوتبال، اون فقط تماشاگر بود... یه بار وقتی ازش پرسیدم چرا هیچوقت خودت بازی نمی کنی بهم گفت" یه بار با چند تا از دوستام بازی کردم و بازی رو باختم ... خیلی واسم کری خوندن و اون باخت خیلی ناراحتم کرد... واسه همین از باختن می ترسم و ترجیح میدم بازی نکنم... فقط یه تماشاگر باشم ، نه چیزی بیشتر... "
تو تمام این سال ها یه تماشاگر بود... چون از تکرار گذشته می ترسید... بعد از چند سال بی خبری دوباره دیدمش... تا بهش گفتم تماشاگر منو شناخت... وسط حرفامون فهمیدم تو دلش کسی هست که تو زندگیش نیست... دلیلش رو که پرسیدم از یه تجربه ی تلخ گفت... از یه خواستن که به داشتن ختم نشده... فهمیدم هنوز ترس از تکرار گذشته تو وجودش هست... درست مثل قدیما که بازی نمی کرد و فقط تماشاگر بود... حالا تماشاگر تنهاییش بود... می دونستم حرف زدن با یه تماشاگر بی فایدست ولی تو چشماش نگاه کردم و گفتم ببین رفیق ما قدیما بازی می کردیم تا تلاش کنیم اونی بشه که می خوایم... نمیگم همش می بردیم ولی باختن هم آخر دنیا نبود... تمام لذت بازی به این هستش که همش برد یا همش باخت نیست... بازنده باش ولی تماشاگر نباش... نذار ترس از باخت... ترس از نرسیدن... ترس از تکرار اتفاقات تلخ گذشته لذت زندگی رو ازت بگیره..

___________

___________

قصد اسکی یا هیچی نداشتم فقط از اینا خوشم لومد گفتم شماهم بخونین


آچا صدام میکنن...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید