گرمه انگار گوله های گرافیکی آتشی زیر پامه، مثل پاشنه کفش روی اونا راه میرم.
دلم میخواد به مائده بگم واقعا اسکلی
میگه قطع کن بتونم راه برم .
نمیتونه هم حرف بزنه هم راه بره.
بعد یاد خودم میفتم میگم نکنه راست میگه
حرف های داداش به خودم
واقعا اگر ....
مهم نیست یک مسجد نسبتا تمام شده خالی ساختن تو تئاتر شهر
گرمه توی مسجد هم به این بزرگی هم گرمه
دلم میخواد بخوابم از بس خستم
امروز سه تا امتحان داشتم
هرسه رو خوب دادم
گرمه
منتظرم مائده برسه بریم کلانا
گرمه