کتابی که در دست های منه این روزا اینه .
بعد کتاب «ما تمامش می کنیم» شروع کردن این کتاب خوب بود .
نه اشتباه نکن نمیخوام راجع کتاب بنویسم .
دیروز داشتم فکر میکردم اگه ایده نوشتن کم بیارم چی؟!!!!!!
ولی به تمام لحظه هایی که دلم میخواست بنویسم و ننوشتم و تمام جملاتی که ابرهای تکه تکه در مغزم هستند وقت بارش شونه.
مستر کلاس یک ماهه خریدم . دوره نویسندگی و آشپزی اش گولم زد .
فعلا که تا الان یاد گرفتم کوکی ? هامو چجوری خوشمزه تر کنم.
اون دفعه که برای بچه های کلاس زبان داشتم کوکی درست می کردم .ریسک کردم و دستور پخت جدید استفاده کردم که الله وکیلی خوشمزه تر شده بود که تیچر مون گفت چه قدر ترد و خوشمزه است من یکی دیگه هم بر میدارم ,اما سفت شد .ولی همون موقع باید میفهمیدم .امتحان کردن راه های نرفته رو دوست دارم هرچند در اومدن از این منطقه امن که دارم برام از عذاب جهنم سخت تره .
می دونین من همیشه آدم نگه نداریم تو رابطه با خودم .تا یک فکری که میخوام عملی کنم یا کلاسی برم به آدم های نزدیک ام میگم .ولی الان شما ها فقط میدونین پروژه ۵۰ روز ام و با نسیم (تراپیست ام)
فکر ام میگه یک نیروی جدیده
حالم رو با پناه آوردن به این چند تا چیز دارم نگه میدارم خوب نه فقط همین که نگه دارم خودش خیلیه.
?