برای خوندن رمان به ادامه مطلب برید.
?عشق خونی?
دیدم وسط خیابون روبه روی
مدرسه م.?
رفتم تو مدرسه که دوستم ساکورا کوزوها رو دیدم.?
اون موهای سبز و چشمای سبز داره.?
تو مدرسه فقط درگیر اون آدمای عجیب غریب بودم. ?????
از ساکورا پرسیدم:ساکورا اگه یکی یکدفعه چشاش قرمزشه و دندونای نیشش هم به طور غیر عادی بزرگ باشه نشونه چیه؟❔
خعلی راحت گفت:
اون شخص خون آشامه.?
داشتم سکته میکردم تا اینکه بالاخره وقت اون رسید که به خونه برم.?
سر راهم ایزومی رو دیدم.?
کمی عقب رفتم اونم اومد سمت من?
بهش گفتم:چیه جناب خون آشام؟؟?
لبخندی زد و گفت: آیاتو٬سوباروبالایتو خون آشامن ولی من نه.????
-چی... یعنی اون سه تا ...?
به ساعتش نگاه کرد و گفت:سوزییییییی بدو بیا.?
از پشت یه ساختمون یه دختر شبیه همون که اونروز دیدم با این تفاوت که موهای مشکی داشت اومد سمت ما?
از کیسه کنارش مقداری پودر سبز رنگ بود? یه چیزی گفت? و اونو فوت کرد طرف ما همه جا پر دود سبز شد وقتی دود رفت داخل همون خونه ?که اون دفعه رفته بودم بودیم.
اینم ایزومیه