?عشق خونی?
-هان؟
یکدفعه ریوما پرید جلوم یه چیزی تو دستش بود.
رو کرد به ایزومی و گفت:اگه می خوای دوستات آسیبی نبینن جلوشونو بگیر تو یکی که بهتر از هرکسی میدونی این چیکار میکنه.
یکدفعه دور ایزومی و سوبارو و آیاتو و لایتو آتیش گرفت.
ایزومی:فعلا ولش کنین اون یه جنگیره.?
-ها؟منظور ریوماست؟
ایزومی:اِ ریوما اینم نمیدونست؟
ریوما-ینی گند زدی شدید.
-اینجا چه خبره؟؟
سوبارو-ببین تو یه دورگه ی انسان و فرشته ای منو آیاتو با لایتو خون آشام هستیم ریوما جنگیره و سوزی و جودی و آنجلا هم جادوگرن ایزومی هم شیطانه.
-هان؟جان؟چی؟میشه دوباره بگی?
سوبارو-همون که شنفتی.
-چرا هیچ وقت نمی تونم غش کنم؟?
ایزومی-چون تا حالا من هیچ فرشته ای رو ندیدم که غش کنه.?
همون موقع جلو چشم سیاهی رفت و افتادم.?