"جهان یک زن "
مرزی نیست
آه ، خسته از دهان می گریزد
و کلمه از معنا
به سان شیء از جوهره ی خویش
هستی در مفهوم گنگ خویش وامانده
من از معنا
تهی از من
حروف همیشه بهانه ی اتصال اند
وقتی آدم ها
بی حضور هم خسته از خویش اند
مثل زنی که از زنانگی خسته
مثل مردی که امتناع می کند جهانش را
مثل من
که پس می زنم بودن را
صیرورت و هستن را
جهان من شبی ست
که خورشیدش را غروبیده
و یا درختی که در تکرار خویش
برگهایش را می پاییزد
و می زمستاند در خود
شب، شبی طولانی ست
امتداد زن ولی چه کوتاه است
در خیال خواب یک آغوش
که سرگردان کمی بودن و یک لحظه لبخند است
در ساعت آتش
#نیلوفر_مسیح
#مکتب_اصالت_کلمە
#عریانیسم_مبلغ_فلسفه_و_تفکر_انتقادی_درجهان
#عریانیسم_و_اعلام_عرفان_بس_در_تمدن_اسلامی
#عریانیسم_و_اعلام_مرگ_تفکر_منحط_مرادومریدی
#آرش_آذرپیک_امپراطور_واژهای_جهان