✅«پسگفتار» کتاب شیخ اشراق عاشق می شود
?تالیف استاد آرش آذرپیک
حکایت کلمه و کرونا
آرش آذرپیک _فیلسوف و نظریهپرداز معاصر_ در ایام کرونا دو ژانر «ادبیات خوابنما» و «غزل ماکسیمال» را در قالبهای مبتکرانهی خود یعنی «غزل_ترجیع» و «غزل_ترکیب» ابداع کردند حتی غزل_ترجیعِ «وقت لیلی» را زمانی که به شدت دچار بیماری کرونا بودند نگاشتند و این رخداد فرخنده گواهی بر این مدعاست که کرونا توانست هر چه را به پستو ببرد، الا قلم را و کلمه را.
گزیده و چکیدهای از درسگفتارهای آنلاین آرش آذرپیک با حضور شاگردان اندیشکدهی کلمهگرایان ایران، اسفند 98 و فروردین 99:
«نیمنگاهی به غزل ماکسیمال
در غزل ماکسیمال (غزل_منظومه) اصل و مبنای حرکت بر پایه و مایهی ادبیت است نه صرفاً شعریت، به ویژه با عنایت به فضاها و تعاریف خودبسندهی شعر امروز که از جهان هنریِ کلمه در قالب تئوریهای کاهشی_افزایشی یک شیر بییال و دم و اشکم ساختهاند. این ژانر در غزل، افق نگرشی_نگارشی خود را کاملاً به روی و سوی ادبیت (عالم هنری کلمه)، فارغ از هرگونه جنسیت و سیستم در ادبیات جهان گشوده است. غزل ماکسیمال در ساحت ادبیات جنس سومگرا رخ خواهد داد، نه صرفاً شعرگرا؛ هرچند که اگر فضای متن بطلبد میتواند کاملاً در ساحت شعر نیز اتفاق بیفتد زیرا آنچنان که در کتاب «چشمهای یلدا» آمده یک چاه عمیق بسیار زیباتر و والاتر است از اقیانوسی که عمقش تنها به اندازهی بند انگشتی باشد.
آرش آذرپیک در دکترین فراشعر که از ژانرهای مطرح مکتب اصالت کلمه است باور دارند که شعر نگرگاهی هستیشناسیک است، نه یک سیستم هنریِ صرف. شعر دیدگاهیست که هستی خود را از مقام جامع وجودی کلمه _لوگوس_ میگیرد. فراشعر حرکتی بسیط برای فراروندگی قلم از سیستممحوری در جهان شعریت به سوی کلمهمحوری در جهان ادبیات است. برای سادگی درکِ حرکت بسیط میتوان آن را در دو محور عمودی و افقی تحلیل و تبیین کرد. حرکت عمودی، همان فرارَوی از سیستممحوری در شعر است به سوی فراخنای بیپایان و نامحدودِ کلمهمحوری در کلیت ادبیات، فراتر از هر گون جنسیت و پارادایم شعری_داستانی_متنی. حرکت افقی نیز ادامهی طبیعی روند کشف ساحتهای درون_زبانی بنا بر نگرگاه هستیشناسیک شاعرانه است و تاکنون چند سیستم ادبی در این ژانر مطرح گشته، همانند پارادایمهای مولتیفونیک و پلیفونیکِ کلمهگرا که در این دو نوع ادبی برای نخستین بار در ادبیات جهان تحلیل درونی و بیرونی، درون_برونی و برون_درونی بنا بر هستیشناسیِ پدیدارشناسانه وارد جهان شعر شد.
و اما واژهی «تحلیل» در این طرزهای نوین، ناظر به فرارَویِ فراساختارگرایانه و معطوف به وجود از هر گونه تقید ایدئولوژیک و تئولوژیک در ساحت متن و عدم کلیشهمحوری در مواجهه، انتخاب و نمایانگی کاراکترها در اثر است؛ و بدینسان روایت دیالوگ_منولوگمحور وارد جهان شعری شد که فاصلهی فراوانی با اشعار روایی و منظومههای شاعرانه در گذشتهی ادبیات جهان داشته که کاملاً سوژهمحور بودهاند. جای دارد خاطرنشان شود که پس از معرفی این سیستمهای ادبی در کتاب «جنس سوم» و در آغاز دههی هشتاد یعنی از همان آغازِ سیستمهای فراشعرنویسی، متأسفانه توسط برخی شعرا حتی با نام جریانهای دیگر در قوالب مختلف بدون اشارت به منبع اصلی آن، مورد انتحال ادبی واقع شد.
در سیستمهای مولتیفون و پلیفونِ کلمهگرا برای نخستین بار در جهان شعر و شعر جهان، چه در نگرش و چه در نگارش، واژهی «درباره» حذف میشود و ما دیگر در متن دربارهی یک چیز (پدیدار) نمینویسیم مثلاً شعری دربارهی عشق، دربارهی کارگر، دربارهی بهار و درخت، دربارهی زن، دربارهی پدر و مادر و...؛ بلکه با ارتباط بیواسطه با تمام پدیدارها از جمله عشق، عاشق، معشوق، کارگر، زن، کودک، بهار، درخت و... تمام این پدیدارها در عین و حین تحلیلِ کلیشهزدایانه با گذر از صافی تغزل و نگاه هستیشناسانهی شعری، وجود خود را با عبور از مجرایی شاعرانه در متن نمودی هنری و اگزیستانسیال میبخشند.
در حاشیه باید عرض شود که در اثبات غزل ماکسیمال به مصداق «آفتاب آمد دلیل آفتاب» ما شاهد غزلی مبتکرانه، منسجم و محکم با 180 بیت هستیم و جا دارد به عزیزانی که معتقدند «مشک آن است که ببوید نه آن که عطار بگوید» بگوییم: «لطفاً غزلی با حجم یکچندمِ آن را مثال بیاورید!»
#استاد_آرش_آذرپیک
از کتاب:
#شیخ_اشراق_عاشق_میشود
#عریانیسم_مبلغ_فلسفه_و_تفکر_انتقادی_در_جهان
#عریانیسم_مبلغ_فلسفه_و_تفکر_انتقادی_در_جهان
#آرش_آذرپیک_امپراطور_واژه_های_جهان
#جنبش_ادبی_۱۴۰۰_عریانیسم
#غزل_دهه_هفتاد