ویرگول
ورودثبت نام
ملیکا معروفی
ملیکا معروفی
ملیکا معروفی
ملیکا معروفی
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

🤫 قاتل خاموشِ مسیر شغلی

رفقای دیزاینر من

یه جایی تو مسیر کاری هر طراح محصولی پیش میاد که یکی میاد میگه:

«با تو کار کردن خیلی راحته! خیلی خوب محدودیتای ما رو می‌فهمی.»

اولش ذوق می‌کنی، مثل تعریف به نظر میاد، نه؟

تیم فنی عاشقت میشه چون هیچ‌وقت جلوی محدودیت‌های تکنیکال وای نمیستی.
مدیر محصول میگه بهترین همکارمی چون وقتی اولویتای بیزینسی عوض میشه، راحت باهاش کنار میای.
مارکتینگ کیف می‌کنه چون همیشه طرحاتو با کمپیناشون هماهنگ می‌کنی.
فروش ذوق می‌کنه چون طراحی رو جوری تغییر میدی که توی پرزنتشون خوش بدرخشه.

کم‌کم میشی «همکار ایده‌آل»: منعطف، خوش‌اخلاق، همیشه آماده همکاری.

اما یه سوال جدی این وسط هست:

وقتی با همه‌چی اوکی‌ای، واقعاً پای چی وایسادی؟


جذابیت «بی‌دردسر بودن»

الان تو دنیای کاری که همه‌چی شده کار تیمی، یه فشار عجیبی هست که تو اون طراح UX باشی که «می‌فهمه» – یعنی محدودیتای بیزینس، تکنیکال و بازار رو درک می‌کنه.

به خاطر «عمل‌گرایی» و «هوش تجاری» تحسینت می‌کنن.
به جلسات بیشتری دعوت میشی چون «کار کردن باهات راحته».
تو بازخوردها می‌نویسن «خیلی همکار خوبی هستی».

ولی در حالی که مشغول راضی نگه داشتن همه‌ای، کم‌کم داری هویت حرفه‌ای‌تو می‌بازی.


چرخه فرسایش هویت دیزاینر

  • مرحله ۱: سازش
    تیم فنی میگه این فیچر خیلی زمان می‌بره. تو هم پیشنهادتو عوض می‌کنی که تو اسپیرینتشون جا بشه.

  • مرحله ۲: توجیه
    به خودت میگی داری منطقی و بیزینسی فکر می‌کنی. «پابلیش شدن بهتر از کامل بودن، نه؟»

  • مرحله ۳: تکرار
    مارکتینگ یه چیزی می‌خواد، فروش یه چیز دیگه، محصول یه اولویت دیگه. هر بار خودتو وفق میدی.

  • مرحله ۴: بحران هویت
    یه روز به پورتفولیوت نگاه می‌کنی و میگی: این کارا ماله منه یا هرکسی می‌تونست اینجوری طراحی کنه؟ همه‌ش شبیه یه تصمیم کمیته‌ایه.

  • مرحله ۵: رکود شغلی
    وقتی وقت ارتقا میشه، رد میشی.
    بازخورد: «خیلی همکار خوبی هستی، ولی یه نفر با دید طراحی قوی‌تر می‌خوایم.»

قسمت جالب ماجرا کجاست؟ همون انعطاف‌پذیری و سازگار بودنت، که باعث شده بود همه عاشقت بشن، حالا شده نقطه ضعف.


داستان «طراح ناپدیدشده»

روزی روزگاری یه طراح ارشد بود که همه عاشقش بودن:

  • فنی می‌گفت «واقع‌گراست».

  • مارکتینگ می‌گفت «بهترین طراح تیمه».

  • مدیر محصول می‌گفت «از همه بیشتر بیزینسو می‌فهمه».

ولی دیزاینر قصمون خسته و گیج بود.
با اینکه همه ازش تعریف می‌کردن، دوبار برای ارتقا رد شده بود.
طرحاش براش جذابیت نداشت.

وقتی کارای یه سال اخیرشو بررسی کردیم، دیدیم فاجعه‌ست:
حتی یه تصمیم طراحی صرفاً به خاطر نیاز کاربر گرفته نشده بود!

همه‌چی شده بود خواسته بقیه:

  • ساده‌سازی ناوبری به خاطر راحتی تیم فنی.

  • پنهون کردن فیچرهای مهم چون مارکتینگ پیام دیگه‌ای می‌خواست.

  • آنبوردینگ سریع چون فروش عجله داشت.

  • عقب انداختن دسترس‌پذیری چون محصول می‌خواست زودتر لانچ کنه.

اونقدر همه‌رو راضی کرده بود که یادش رفته بود برای دیزاین بجنگه.
و همین باعث شد قابل‌جایگزین شدن باشه.


هویت استراتژیک UX

حقیقت اینه: ارزش تو توی بی‌نهایت سازگار بودن نیست.
ارزش تو توی اون دیدگاهیه که بقیه ندارن.

وقتی اون دیدگاهو فدای راحتی بقیه می‌کنی، همکار نیستی – داری تکراری میشی.


چهار ستون برای حفظ هویت UX

حالا چی‌کار میشه کرد؟ باید یه فریم ورک برای خودتون داشته باشین تا بتونین هویت حرفه‌ای تون رو در حین همکاری قوی حفظ کنید.

مال من شامل اینها میشه:

۱. خط قرمزها
۳ تا ۵ اصل طراحی مشخص کن که هیچ‌وقت زیر بارشون نمیری.

۲. چارچوب بده‌بستان
به‌جای اینکه سریع بگی «باشه»، نشون بده این تغییر چه تاثیری روی کاربر داره و راه‌حل جایگزین بده.

۳. نه گفتن همکارانه
نه گفتن بلد باش، اما جوری که گفتگو رو باز نگه داره.

۴. مستندسازی تاثیر دیزاین
یه گزارش ماهانه درست کن که نشون بده تصمیمای کاربرمحور چطور به بیزینس کمک کرده.


نتیجه برای دیزاینرمون چی شد؟

  • طرحاش خاص‌تر و تاثیرگذارتر شدن.

  • بقیه برای «دیدگاه کاربر» سراغش میومدن.

  • تو بازخورد کاری بعدی نوشتن: «دیدگاه طراحی قوی داره و مدافع کاربره.»

  • شش ماه بعد، پرینسیپل UX شد

مهم‌تر از همه این بود که دیزاینرمون دوباره از کارش لذت می‌برد. وقتی دیگه ارزشای اصلی‌تو قربانی نکنی، کارت دوباره برات معنی‌دار میشه.


نسخه خودت

  • هفته ۱: ۱۰ تصمیم آخرتو بررسی کن. ببین کاربرمحور بودن یا سازشی.

  • هفته ۲: خط قرمزای خودتو تعریف کن و به تیمت بگو.

  • هفته ۳: یه درخواستو به‌جای قبول بی‌چون‌وچرا، با راه‌حل جایگزین مدیریت کن.

  • هفته ۴: اولین گزارش اثر UXتو درست کن و به تیمت نشون بده.


نتیجه آخر

همکاری یعنی همراهی، نه تسلیم شدن.
همکار خوب بودن یعنی هویت حرفه‌ایتو نبازی.

وظیفه تو این نیست که با حذف نیاز کاربر، کار بقیه رو راحت‌تر کنی.
وظیفه‌ت اینه که صدای کاربر باشی – حتی وقتی بقیه دوست ندارن.

موفق‌ترین طراحای UX اونایی نیستن که مثل آفتاب‌پرست هر دفعه تغییر کنن.
اونان که یه دیدگاه ثابت دارن و روش می‌ایستن.

ارزش واقعی تو از «راحت بودن با همه» نمیاد.
از «ضروری بودن» میاد.

طراح محصولپیشرفت شخصیهمکاری تیمیطراحی رابط کاربرینکات طراحی
۲
۰
ملیکا معروفی
ملیکا معروفی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید