به نام خدایی که سراسر لبریز از عشق و محبت و امید است، خدایی که نعمت و لطف هایش به آدمیان در توان جملات بیان نخواهد شد، به قول شاعر: نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی، نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی. می خواهم در مورد کلمه ای صحبت کنم که به تنهایی برای هریک از آدم های روی زمین یک دنیا است. کلمه ای که این روز ها بسیار جنجال و کشمکش به وجود آورده است. کلمه ای که بسیاری از آدم ها در مورد آن به شک افتاده اند و یا حتی آن را انکار می کنند. کلمه مورد بحث من دین است، همان راه و روشی که خداوند متعال برای بهتر زیستن بندگانش به عمل کردن آن سفارش نموده است. دین در لغت به معنای اطاعت، خضوع، پیروی، فرمان برداری و تسلیم است، ولی آنچه در میان عام به کار گرفته می شود و رایج است، مجموعه ای از عقاید و قوانین و مقررات عملی و اخلاقی در همه ابعاد زندگی مانند: فردی، اقتصادی، اجتماعی و غیره است. دین مستقیم از سوی خداوند به ما فرستاده نمی شود بلکه خداوند پیامبرانی را خلق کرده است که رسالتشان در دنیا هدایت انسان ها به سوی کمال و سعادت اخروی و دنیوی است. دین از طریق وحی به پیامبران و بعد آموختن آن به انسان ها عملی می شود. بعضی از افراد برایشان سوال پیش می آید که چرا خداوند متعال دین را به ما وحی نمی کند؟ خب اینجا است که می بایست برای فهم بهتر ابتدا مفهوم وحی را خدمتتون عرض کنم. وحی در لغت به معنی هر نوع ادراک و تفهیم سِرّی و پنهانی می گویند. اگر به آهسته سخن گفتن نیز وحی می گویند از این رو است که گوینده می خواهد به طور پنهانی و سِرّی، مخاطب را از مقصود خود آگاه سازد تا دیگری متوجه نشود. اما وحی در اصطلاح آگاهی ویژه ای است که خداوند آن را در اختیار پیامبران گذاشته است تا از طریق آن پیام ها و تعالیم خود را به انسان ها برساند. اما جواب اصلی سوال، وحی کار ساده ای نیست، گفته می شود پیامبر در جمعی بودند که یکدفعه شروع به لرزیدن و عرق ریختن می کنند، و حالِ نامساعدی داشتند، برای اطرافیان این حال آشفته پیامبر سوال ایجاد کرد، و وقتی دلیل آن را پرسیدند، پیامبر فرمودند: بر من از جانب خداوند متعال وحی نازل شد. در نتیجه به همین دلیل است که خداوند بنده خاص خود را برای این کار خلق کرده است. دین یک حقیقت واحد است و اصول آن هیچ گاه تغیر نکرده است و همیشه حلال، حلال بوده است و حرام، حرام، و فقط دین در شریعت های مختلف، مثل شریعت نوح، ابراهیم، موسی و... نمایان شده است. دینی که در نهایت خداوند پذیرای آن می باشد، دین کامل اسلام است.
(وهرکس به غیر از اسلام دین دیگر را طلب کند و پیرو آن گردد، هرگز از او پذیرفته نمی شود، آل عمران/ 85). حال به بررسی پیشینه دین در تاریخ می پردازیم. با توجه به اینکه انسان می بایست راه و روش خود را از دین بگیرد، نتیجه میگیریم از همان روزی که، انسان بوده است دین هم وجود داشته، و خدا هیچگاه انسان را بدون هدف و در گمراهی خلق نکرده و نخواهد کرد. هنگامی که تنها حضرت آدم، که خود پیامبر الهی بود، و پیام های الهی بر وی نازل می شد، با حوا در دنیا می زیستند دین برایشان بوده، البته به جزئیاتی که دین اسلام دارد نه، بلکه شامل کلیاتی، چون: یکتا پرستی، معاد و زندگی ابدی، اعتقاد به بعثت پیامبران، ازسوی خداوند، برای هدایت بشر و تعدادی از قواعد اخلاقی و احکام عملی بوده است. همانطور که اشاره کردم دین یک حقیقت واحد است، و اختلاف در آن، در طول تاریخ نیز بر حسب درجات کمال است، که در فهم و استعداد های اُمّت گذشته و آینده ریشه دارد. دین ها و شرایع مختلف مانند یک دوره تحصیلی و یا مانند مراحل درمان یک بیماری است، و همه مراحل درمانی که پزشک تجویز می کند، دارای هدف مشترک و واحدی است، که همان بهبود حال بیمار است و شرایط و زمان و طبیعت بیمار چنین مراحلی را اقتضا کرده است. از این رو است که قرآن می فرمايد: برای هر یک از شما (اُمّت ها) شریعت و راه روشن قرار داده ایم. راه هایی که در قرآن فرموده شده. همه مکمل هم اند، نه مخالف و ناسازگار. نخستین راه و روش صحیح را حضرت آدم به فرزندان خود آموخت، و بعد خداوند به وسیله حضرت نوح، اولین شریعت را برای هدایت انسان ها نازل فرمود، و آخرین و کامل ترین شریعت ها نیز، شریعت پیامبر گرامی حضرت محمد صلی الله علیه و آله است.
حال از این که دین چیست و چگونه به ما رسیده و از چه زمانی به وجود آمده بگذریم، و برسیم به این نکته مهم که دین یک امر فطری است، یعنی انسان ها بر اساس ذاتشان به دین نیاز دارند و دین، در پرورش استعداد های آدمی موثر است. معرفت و گرایش به خدا در نهاد آدمی سرشته شده است، و جزءِ لاینفک آدمی می باشد، در نتیجه فطری بودن دین یعنی مطابق بودن محتوای دین با ساختار وجودی انسان.
امیدوارم مطالبی که خدمتتون ارائه نمودم نظرِ شما را، حتی ذره ای به این مسیر گمشده جلب کرده باشد.