.
به نام خدا
کتاب که به دستم رسید، از روی اسم کتاب «ویولون زن روی پل» اصلا نمی توانستم حدس بزنم کتاب در مورد چیست، وقتی دیدم روی جلد کتاب، بالای نام نویسنده، آقای خسرو باباخانی، نوشته روایت سفری از ظلمت به نور، با خودم گفتم احتمالا داستانی با درون مایه ی دفاع مقدس هست.
صفحه اول، پیش از شروع روایت کادری با عبارتِ دستنویس از نویسنده بود. خلاصه ی آن این بود که نویسندهی کتاب، برای نجات افرادی که مثل خودش گرفتار مواد مخدر هستند از آبرویش گذشته و تجربه خود را نوشته است.
باورم نمی شد، راستش کتابی از آقای باباخانی نخوانده ام ولی ایشان را به عنوان نویسنده ی معروف می شناسم، حتی می توانم چهره شان را هم در ذهنم مجسم کنم. با خودم می گویم احتمالا برای ملموس شدن داستان این را گفته اند. چند صفحه ای می خوانم، خیلی واقعی نوشته شده است. با کنجکاوی زیاد سراغ گوگل می روم و میبینم جلسه رونمایی کتاب برگزار شده و او در جلسه به همراه، همسرش، حضور داشته و انگار کتاب رمان و داستان نیست، بلکه روایتی از حقیقت تلخ است.
کتاب را جدی تر شروع می کنم، توصیفات ناب و ملموس من را با راوی همراه می کند، به گونه ای که با او بغض می کنم و درد می کشم، احساس می کنم قلبم از خواندن حجم زیاد درد و غم انسانی مچاله شده است.
خسروِ روایت، انسانی فرهیخته است، مهربان است و درد را می فهمد. مهمتر از همه رابطه ی زیبای او با همسرش طاووس است که او را ماه طاووس صدا می زند و در مکالمات روزمره شان، دورت بگردم و دردت به سرم تکرار می شود. ماه طاووس، خسروِ بدون اعتیاد را می بیند و اعتیاد را تنها لکه ای بر دامن پاک و مهربان خسرو می داند و با فداکاری و مهربانی اش، تلاش می کند تا آن لکه پاک شود.
در کتاب از سیاست های غلط دولت برای ترک اعتیاد و آزارِ مأمورانِ آموزش ندیده ای که شأن انسانی این افراد را نادیده گرفته اند و پزشکانِ سودجو، هم مثال های تاسف بار زیادی آورده شده است. در نهایت خسرو به کمک گروه های مردمی و NGO موفق به رهایی می شود. پس از آن خسرو با خود و خدایش عهد می کند تا چهل نفر را مانند خودش به رهایی برساند که شرح حال چند نفر از آن آنها را در ادامه کتاب می آورد.
قلم زیبا و توانمند آقای باباخانی، آن را از روایت مستند تبدیل به داستان جذابی کرده که خواننده را مشتاق خواندن و پیگیری کتاب می کند.
اولین دستاورد من با خواندن کتاب، تغییر نگاهم نسبت به انسان های گرفتارِ اعتیاد است. پیش از این، آنها را انسان های خودخواهی میدیدم که با دست خویش، خود و خانواده و اطرافیانشان را به سمت بدبختی می کشند. ولی امروز می دانم که شاید اگر چند قدم اول را به اختیار رفته اند ولی دیگر توان بیرون آمدن از این باتلاق را ندارند. و برای رهایی از اعتیاد اراده ای فراتر از آنچه ما آن را اراده می دانیم نیاز است.
شاید به نظر برسد که کتاب « ویولون زن روی پل» مناسب افرادی است که به گونه ای سر و کار با اعتیاد دارند. ولی به نظر من، این کتاب مناسب همه ی انسانهاست تا به شناخت بهتری از انسان و رنجِ او و ظرفیت های او برسند.
حلقه کتابخوانی مبنا، جلسه ای با آقای باباخانی داشتند. او می گفت تا الان که حدود شش ماه از چاپ کتاب گذشته، بیش از سیصد نفر از او درخواست کرده اند که برای ترک اعتیاد آن ها را راهنمایی کند.
این معرفی را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.