در بین خانواده های ایرانی غذا و آشپزی همیشه نقش ویژه و پر رنگی بازی می کنه و حتی یک معیار کاملا جدی و تعیین کننده چه در ازدواج های سنتی و چه در ازدواج های غیر سنتی محسوب میشه. به قول پیر زنهای قدیمی یکی از راههایی که می تونی دل شوهرت رو بدست بیاری همین اهمیت دادن به آشپزی و غذاهای خوشمزه و رنگین درست کردنه.
حتی آشپزی نه تنها در امر خطیر شوهر پیدا کردن نقش پررنگی رو بازی می کنه. بلکه وسیله بسیار خوبی برای تشفی آلام و دردهای کهنه بین جاری ها و خواهر شوهر ها است. نگم برات از فتنه ها و جنگ هایی که سر قورمه سبزی مادر شوهر بین عروس و دامادهای جوان و بی تجربه به پا شده. چه قابلامه ها که توی سر دامادهای بیچاره به جرم تعریف بی موقع از دست پخت رقیب عروس خانم کوبیده نشده. سرتون رو درد نیارم مَخلص کلام، مقوله شکم و آشپزی در جوامع شرقی و به خصوص بین خانواده های ایرانی مساله ای است در خور توجه و با ارزش و اهمیت مثال زدنی.
همین جایگاه مهمه آشپزی و غذا باعث شده که سیل عظیمی از کلاس های حضوری و غیر حضوری انواع دسرها و غذاهای ایرانی و خارجی و عربی و غیره در بازار شروع به فعالیت و باهم دیگه رقابت کنند. چه پول هایی که تو این راه هزینه نشد. نمی دونید چقدر شوهر های بیچاره شب و روز چند شیفت کار کردند تا هزینه کلاس آموزش دسر های ایتالیایی همسراشون و دختراشون تامین بشه. تا بلکه دختر خانمشون بتونه دل مرد رویایی شون رو بدست بیاره و راهی خونه بخت بشه .
نقش پررنگ و منحصر به فرد آشپزی در زندگی خانواده های ایرانی به این دهه و عصر مربوط نمیشه. زمان های قدیم هم از آشپزی در حب و بغض های خود کمک می گرفتند. چه پادشاهان و وزیرایی که با کمک سر آشپزهاشون با خوردن غذاهای مسموم و زهر آلود از مسند قدرت پایین کشیده شدن. حتی روایت شده در زمان ناصر الدین شاه، پادشا در روز اربعین بساط آش نذری را بر پا می کرد. و به خانه تمام مردم شهر اعم از مردم عادی یا فرماندهان و صاحب منصبان آش نذری می فرستاد. مردم کاسه آش را به قدر وسع و توان مالی خویش از طلا و اشرفی به نشانه تشکر پر می کردند. تعداد سکه های داخل آش را میزان روغن روی آش مشخص می کرد هرچه آش داخل کاسه پر روغنتر و چرب تر میزان سکه ها بیشتر. همین مسئله به سرآشپز ناصرالدین ابهت خاصی داده بود. به طوریکه می توانست در مقابل تمامی فرماندهان و صاحب منصبان خودی نشان دهد. اگر خدای نکرده کسی مورد غضب سرآشپز قرار می گرفت و یا در عرض سال بین او و سرآشپز درگیری و یا عدواتی رخ می داد ، سر آشپز به او وعده آشی را می داد که یک وجب رویش روغن داشته باشد.
اما اگه نظر و عقیده من رو در مورد آشپزی بخاهید باید بگم آشپزی وسیله و سرگرمی سالمی است برای فرار ذهن از مشکلات و نشخوارهای ذهنی. وقتی شروع به درست کردن یک غذا یا دسر جدید می کنی یا یک غذایی رو تزیین می کنی انگار که برای چند دقیقه ذهنت رو از همه چیز جدا و تمرکز می کنی تا یک اثر زیبا خلق کنی. به نظرم آشپزی و زن و مرد هم نداره. همه آدم ها باید آشپزی رو به قدر کفایت بلد باشن بلد باشن. چه مردهایی که بهتر از زنها آشپزی می کنند. . اما چیزی که یک غذا رو خوشمزه می کنه و بهش رنگ و بوی خاص میده دستورهای پخت عجیب و غریب یا مواد اولیه خارجی و باکیفیت یا استفاده ها از ادویه های هندی و ترکی نیست. اون چاشنی عشق و علاقه ای که آشپز به غذاش اضافه می کنه. مثل عشقی که یک مادر به خانواده اش داره و با دل و جون و دقت فراوان دل به امر آشپزی میده و دقیقا غذا رو باب میل فرزندان و شوهرش درست می کنه. یا عشق یک سر آشپز مرد به کارش که باعث میشه بهترین روش پخت رو انتخاب و به بهترین شکل ممکن غذا رو سرو کنه تا بتونه برای لحظه ای هم که شده لبخند رضایت رو روی چهره مشتری ببینه.