در این مقاله به نقد کتاب پیر مرد و دریا از زاویه رواشناسانه می پردازیم(این نقد برای چالش کتابخوانی پلتفروم گرانمایه طاقچه نوشته شده است) جنبه ای که کمتر به آن پرداخته شده است. احتمالا اکثر شما با داستان کلی این رمان معروف اثر ارنست همینگوی آشنایی دارید یا نسخه های فیلم سینمایی آن را دیده اید ، داستان یک پیرمرد ماهیگیر به نام سانتیاگو هست که روی دور بد شانسی افتاده و بیش از هشتاد و چهار روز هست که هیچ ماهی نگرفته و مصمم میشه تا یک صید درست حسابی انجام بده و یک ماهی بزرگ رو با سختی میگیره ولی بدلیل وجود کوسه ها نمی تواند ماهی رو به ساحل برساند.
داستان برخلاف بسیاری از رمان ها خیلی فراز و نشیب زیادی نداره بیشتر توصیف وقایع و صحبت های پیرمرد با خودش هست ، متاسفانه ترجمه باعث میشه بسیاری از ارایه های ادبی که در زبان مبدا وجود دارد و زیبایی های زیادی هم ایجاد میکنه از بین بره البته چاره ای هم نیست . من نسخه کتاب پیرمرد و دریا رو از انتشارات روزگار به ترجمه حمیدرضا رضایی مطالعه کردم
نقد روانشناسی
در روان شناسی به ویژه رویکردهای روان پویشی ، هنر فرافکنی ناخودآگاه شخص هنرمند از طریق یک مودالیته (واسطه) هست که می تواند به صورت های مختلفی نمود داشته باشه حالا یک نقاشی ، اثر موسیقی یا یک اثر ادبی باشد. اگر شما زندگینامه همینگوی را خوانده باشید متوجه خواهید شد که اثر قبلی همینگوی با استقبال چندانی مواجه نشده است و در اصل سانتیاگو یا پیرمرد ماهیگر خود همینگوی است در طول داستان زمانی که به مرور قسمتی از خاطرات سانتیاگو پرداخته می شود از او به عنوان سانتیاگو قهرمان یاد می شود ماهیگیری که سابقه روشنی داشته و اکنون رو به افول افتاده و دیگر آن احترام و عزت گذشته را ندارد و به تنهایی به سر می برد و حتی شاگرد جوان و وفادارش نیز او را ترک می کند با وجود تلاش و مشقت زیاد او تا حدی موفق می شود افتخار گذشته خود را برگرداند اما کاملا موفق نمی شود زیرا بعد از شکار آن ماهی بزرگ با یورش کوسه ها مواجه می شو و مانع از بدست اوردن کمال افتخار او می شود
در اصل ماهی شاید تفسیری برای این اثر همینگوی باشد با وجود تلاش بسیاری که برای آن کرده و موفقیتی که کسب کرده است اما بدلیل وجود کوسه ها که من بدلیل کمبود اطلاعات نمی توانم آن را تفسیر کنم نمی تواند به پاداش حقیقی خود و آنچه که واقعا برایش تلاش کرده دست یابد.
این که تفسیر کوسه ها چی می تواند باشد نیازمند اطلاعات زیاد از زندگی همینگوی و مطالعه آثار او به ترتیب نگارش است . اثر هیچ نویسنده ای بی تاثیر از زمان و مکانش نیست و همان طور که مردم در گذشته از نویسندگان و هنرمندان تاثیر می گرفتند تاثیراتی نیز بر آنها می گذاشتند امروزه نیز این موضوع صادق هست فقط رسانه ها شکل متفاوتی پیدا کرده اند . که این موضع قطعا در مورد همینگوی نیز صادق است انگار همنیگوی موقع نگارش این اثر زحمت زیادی کشیده ولی امید زیادی به موفقیت درخور زحمتهایش نداشته است .
مقاله رو با این جمله منتسب به نیچه به پایان میبرم " اگر میخواهی دنیا رو بشناسی یک نفر رو بشناس زیرا هرکس خودش به تنهایی یک دنیا هست" اگر میخواهید دنیای همینگوی رو بشناسید حتما سایر آثار او را به ترتیب نگارش مطالعه کنید و این جمله خیلی برای من جالب بود از کتاب چرا پیرمردها زود از خواب بیدار می شوند؟ چون به خاطر اینکه روزشون طولانی تر بشه
