جنگ اخیر روسیه و اوکراین به مرکز توجه دنیا بدل شده است. حمله روسیه به اوکراین واکنش های متعدد سیاسی زیادی در بر داشته است. خود آمریکا که در بیست سال اخیر هزاران کیلومتر دورتر از خاک خود جنگ راه انداخته اکنون بنا بر مسایل سیاسی طرفدار جنگ زده ها شده است.
رسانه های غربی روزانه صدها خبر در مورد بدبختی و فلاکت جنگ زده ها مینویسند و عامل آنرا پوتین معرفی میکنند، انگار نه انگار که همین اتفاقات و بلکه شدیدتر در خاور میانه توسط خود آمریکا رقم خورده است و هرگز بازتابی اینچنین نداشته است.
در میان این هیاهو مطلب عجیبی به چشم میخورد. قانونی یک طرفه با این عنوان که مردان 18 تا 60 ساله اوکراینی حق خروج از کشور را ندارند. آنان موطف هستند در کشور بمانند، بجنگند و احتمالا کشته شوند. شاید کشور مجددا در اختیار دولت غرب گرا قرار بگیرد و بازسازی شود.
اما نکته این است که در این کارزار، خبری از تلاش زنان برای برابری در دفاع از کشور نیست. دیگر هیچ فمنیستی حنجره پاره نمیکند که چرا عضویت در ارتش حق همه است. هیچ فمنیستی بیان نمیکند که زن تنها در بدنش تعربف نمیشود بلکه شخصیت و شجاعتش بیان کننده هویت اوست.
هر اتفاقی بعد از جنگ رخ دهد و چه اوکراین در اختیار روس ها باشد و چه در اختیار غرب گراها مجددا شاهد حضور پررنگ فمنیست ها در عرصه تبلیغات خواهیم بود. بعد از جنگ باز فریادهای برابری زن و مرد، حقوق برابر (یعنی حقوق بیشتر با مسولیت کمتر)، آزادی زنان از زندان و مرگ بر مردان را خواهیم شنید.
مخالفان فمنیست معتقدند جنبش فمنیست در جستجوی برابری نیست بلکه بدنبال بدست آوردن موقعیت بیشتر بدون مسولیت است (چیزی شبیه به انگل) و ظاهرا در این جنگ بطور کاملا واضح این ادعا اثبات شده است.
جالب تر اینکه حتی اگر صحبت در مورد سربازان اوکراینی در رسانه ها میشود بیشتر در مورد معدود زنانی است که در صحنه حضور دارند.
اینکه این روند فاسد رسانه ای باید اصلاح شود و تغییرات اساسی در امتیازات اجتماعی رخ دهد و خصوصیات انگلی گروه های اجتماعی مانند فمنیست ها باید برطرف شود شکی در آن نیست اما اینکه چگونه رخ دهد هنوز جای بحث دارد!!!