مرضیه محب
مرضیه محب
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

حلقه نجات

خوشحالم که دیروز با چیزهایی که از کتاب ها یادگرفته بودم تونستم یه نفر دیگه رو از ته چاه افسردگی و تله حالا که چی بشه نجات دادم.

هر وقت فکر میکنم به آخر خط رسیدم یه دکمه ای زده میشه تا ببینم هنوز هم می تونم توی این دنیا موثر باشم. چه برای اون دختری که چند روز پیش داستان کوتاهش رو با ذوق برام فرستاد و گفت از کلاس های من تونسته بالاخره بنویسه، چه دیروز که با دوست افسرده و بی حالم حرف زدم و یه تیکه از کتاب هفت عادت اون عصایی شد که بلندش کرد از جا.

فکر میکنم داره نشونه ها می یاد. نشونه های بهاری که قراره خوب شروع بشه. چند هفته پیش قرار نبود اینجا باشم. توی این نقطه. حالا نه که کار خاصی کرده باشم اما بلند شدم از جام. محتوا ساختم، نوشتم، کتاب خوندم، خونه رو برای بهار آماده کردم. نذاشتم بمونم توی اون حال و انگار دنیا هم داره باهام همکاری می کنه.

هنوز هم برام سخته اما دیگه سرزنش های قبلی خیلی کمرنگه. چقدر این روزها معنای روبرو شدن با ترس ها و سختی هاش رو درک کردم. چقدر له شدم زیر این بار لعنتی. اما فکر میکنم همینه حتی اگه بتونم یه نفر دیگه رو از جاش بلند کنم درست میشه خوب میشه.

دنیاکتابراه نجات
مرضیه محب رسول هستم دانش آموخته علوم سیاسی و روابط بین الملل علاقه مند به حوزه کتاب های اجتماعی تاریخی و رمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید