امیرحسین میرزائی
امیرحسین میرزائی
خواندن ۵ دقیقه·۵ ماه پیش

هیاهوی بسیار برای هیچ

یادداشتی بر نمایشنامه مکبث اثر ویلیام شکسپیر

شخصیت مکبث بیش از آن‌که یکی از منفورترین شخصیت‌های نمایشی تمام دوران و تاریخ ادبیات باشد. یکی از بد اقبال‌ترین آن‌ها است. همه‌چیز علیه او است. جهان‌بینی نویسنده و زمانه‌ای که نمایشنامه در آن نوشته شده است. زمانه‌ای که یکی از کارکردهای اصلی ادبیات جنبه آموزشی و اخلاقی آن بود و آن‌کس که جنایت و بی‌اخلاقی می‌‌کرد در انتها باید به سزای اعمالش می‌رسید. در نمایشنامه مکبث هیچ‌کدام از سردمداران دیگر و شاهزادگان با مکبث همکاری نمی‌کنند. همه‌چیز به ضرر او تمام می‌شود و در نتیجه مخاطبان نیز کوچکترین همدلی با او نخواهند داشت.


Macbeth (1971 film)- Director: Roman Polanski
Macbeth (1971 film)- Director: Roman Polanski


سوزان سانتاگ در یادداشتی به نقل از لایونل آبل مدعی است که به جز مکبث تمامی آثار شکسپیر جزو فرم دراماتیک خاصی به نام فرانمایشنامه اند. فرم دراماتیکی که اکثر آثار نمایشی از ۴۰۰ سال پیش تا به حال را در بر می‌گیرد. به زعم او اکثر تلاش‌های صورت گرفته برای خلق دوباره تراژدی بعد از تراژدی‌نویسان مطرح یونان باستان با شکست مواجه شده و از بین آثار شکسپیر نیز تنها اثری که می‌توان به معنای واقعی کلمه تراژدی نامید مکبث است. فارغ از این که چقدر این ادعا درست باشد می‌توان گفت مکبث یکی از شبیه‌ترین نوشته‌های شکسپیر به تراژدی‌های یونان باستان است. رد تاثیر ادیپ شهریار سوفوکل در این نمایشنامه به روشنی قابل تشخیص است. نقش تقدیر و سرنوشت در هر دو اثر بسیار پررنگ است. هر دو قهرمان از طریق پیشگویان از آینده خود مطلع می‌شوند و نمی‌توانند از آن فرار کنند. ادیپ ناخواسته اسیر خطای تراژیک می‌شود و در اصل با تمام وجود در پی فرار از سرنوشت خود است و همین بار تراژیک بیشتری به سرگذشت او می‌دهد. اما می‌توان گفت حتی او هم از مکبث خوش‌شانس‌تر است. چون به همین خاطر که او عمدی در انجام گناه و جنایت ندارد باعث شده همدلی مخاطبان آثار نمایشی را بیشتر برانگیزد. اما مکبث دانسته دست به جنایت می‌زند. او خواستار قدرتی است که به او وعده داد شده و در این راه از هیچ خطا و جنایتی ابایی ندارد. به همین خاطر شاید کمتر کسی باشد که دلش به حال سرنوشتی که او دچارش می‌شود بسوزد.


Théodore Chassériau (1819–1856), Banquo’s Ghost (1854-55), oil on panel, 53.8 x 65.3 cm, Musée des beaux-arts de Reims, Reims, France. Wikimedia Commons.
Théodore Chassériau (1819–1856), Banquo’s Ghost (1854-55), oil on panel, 53.8 x 65.3 cm, Musée des beaux-arts de Reims, Reims, France. Wikimedia Commons.


ماکیاولی در بیانات صریح اش در باب حکومت‌داری اعتقاد دارد که حکومت و اخلاق دو مقوله به کل جدا از هم‌اند و کسی که خواهان قدرت باشد در راستای آن مجاز به هرگونه خیانت و جنایت است. چه بسا حاکمانی در طول تاریخ و سیاستمداران معاصری که در این راستا دست به جنایت و خونریزی زده‌اند و آسوده و بدون عذاب وجدان در منصب قدرت نشسته و پایدار مانده‌اند. اما مکبث اقبال قرارگیری در این دسته از حاکمان را نیز ندارد. او و لیدی مکبث همچون راسکولنیکوف درگیر مکافات پس از جنایت اند. درگیر حرص ، طمع و طلب قدرت از یک‌سو و ترس و عذاب وجدان پس از جنایت از سوی دیگر. مکبث برای رهایی از تبعات قتل اول و به دست آوردن آرامش و اطمینان خونی را با خون دیگر می‌شوید. تا جایی که حتی سربازان باقی‌مانده نیز او را تنها گذاشته و بر علیه او گام برمی دارند.

یان کات منتقد ادبی اهل لهستان با خوانش تازه‌ای از آثار نمایشی به ویژه آثار شکسپیر ما را دعوت به برهم‌زدن مرز میان زمان نوشته شد‌ن و زمان خوانده شدنش توسط ما می‌کند. تا بتوانیم با شکسپیری معاصر خودمان مواجه شویم.

به زعم یان کات شکسپیر آینه زمان است و هر دوره‌ای شکسپیری دارد که سزاوار آن است یا دست‌کم هر تئاتری شکسپیری به فراخور حال خویش دارد.


Jan Kott (1914-2001) - Polish Critic
Jan Kott (1914-2001) - Polish Critic


یان کات به درستی نمایشنامه مکبث را برداشت اغراق شده‌ای از تاریخ انسان از بدو وجود تا به امروز می‌داند. انسانی که شروع حیاتش مصادف است با مسئله قدرت و سلطه بر دیگری. انسانی که همچون مکبث دریافته که برای رسیدن به قدرت نه‌تنها می‌توان آدم کشت بلکه باید آدم کشت. خون یکی از مهم‌ترین مولفه‌ها در نمایشنامه مکبث است. خونی که در سراسر نمایشنامه جاری است و با هیچ‌چیز شسته نمی‌شود. به زعم یان کات اثر شکسپیر تصویری‌است از جهان غرقه در خون. تصویری خلاصه شده از تاریخ حیات انسان. تصویر کسانی که می‌کشند و کسانی که کشته می‌شوند. و این ما را به یاد روایتی از کتب مقدس می‌اندازد که در آن فرشتگان بعد از آفرینش انسان رو به خالق خود ایستادند و به شکایت پرسیدند‌ : آیا کسی را آفریدی که بر روی زمین فساد کند و خون بریزد؟ و ما سالهاست که همراه با خالق جهان (البته اگر برای جهان خالقی متصور باشیم ) به تماشای این بزم خونین نشسته‌ایم. امروزه دیگر برای توجیه خون‌های ریخته شده نه تنها نیازی به اقتدا به ماکیاولی احساس‌ نمی‌شود بلکه چون دیگر کسی نیست که چرایی جنایات متعدد را جویا شود نیازی به جمله إِنِّي‌ أَعْلَمُ‌ مَا لاَ تَعْلَمُونَ هم در جواب نیست. به عقیده یان کات مکبث در طول نمایشنامه رویای جهانی را می‌بیند که در آن قتل ها دیگر ادامه نمی‌یابند و تمامی قتل‌ها به فراموشی سپرده خواهند شد. دریغا که مکبث و یان کات نیستند تا ببینند که امروز نه‌تنها قتل‌ها همچنان ادامه می‌یابند بلکه به راحتی فراموش هم می‌شوند.


Throne of Blood (1957) based on Macbeth by William Shakespeare - Director: Akira Kurosawa
Throne of Blood (1957) based on Macbeth by William Shakespeare - Director: Akira Kurosawa


شخصیت مکبث پس از جنایات متعدد و خونریزی‌های پی‌درپی در انتها به جایی می‌رسد که تمام این اعمال گریبان خود او را نیز می‌گیرد. به مرور همه علیه او قیام می‌کنند و او را از پا‌درمی‌‌آورند. شخصیت مکبث در انتهای هر اجرا از این نمایشنامه و تمام اقتباس‌های سینمایی که از آن شده به طرق مختلف به طرز مفلوکانه‌ای کشته می‌شود. و هر بار ما را با یکی از به‌یادمندنی‌ترین جمله‌های آثار نمایشی‌ تنها می‌گذارد:

زندگی چیزی نیست جز افسانه‌ای که ابلهی باز می‌گوید. هیاهوی بسیار برای هیچ.




تاریخ ادبیاتنمایشنامهویلیام شکسپیرمکبث
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید