بعد از اون روز جنگ ارام شد
بعضی از قدرت دار ها خودکشی کردن و بعضی ها هم برای دولت به عنوان ادم کش استخدام شدن
و بعضی ها هم خودشان را مخفی کردن .
و من جزو دسته سوم .
به سمت فروشگاه می رفتم .
بعدش رفتم به سمت خونه که دیدم یکی منرو تعقیب میکنه
با خودم گفتم احتمالا یه ادم کشه ولی تا همچین حرفی زدم اون مرد چیزی به سمت من پرت کرد
نمیدونم کیه چون یه ماسک رو صورتش بود
و همراهش چند نفر دیگه هم ظاهر شدند .
و سریع به من حمله کردن .
............................. همان موقع در مرکز شهر .........................................
و یکی گفت :(( پس دوباره سرو کله ی اون گرگ های کثیف پیدا شد .))