Sh_arezo
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

به اسنکای من توهین نکن

اسنک درست کرده بودم،به مامانم هم گفتم بیاد بخوره. یکیشو برداشت،سس زد،گاز زد،جویید،نگا من کرد گفت:چرا مزه اسنکای منو نمیده؟

آه،مچم گرفته شد. از لحظه ای که صداش کردم ،لحظه شماری میکردم تا این سوالو بپرسه و من اعتراف کنم.

گفتم:پنیر...زیاد زدم.

گفت تو به پیتزا هم خیلی پنیر میزنی . یکاری میکنی مزه غذا گم بشه و فقط پنیر حس کنی. اسنکای من هیچوقت این طعمی نبودن. باید یه ذره پنیر بزنی اونم واسه چسبانک شدنش،نه پنیری شدن.

🥲
🥲



راستشو بخواید بهم برخورد. ولی یاد دفعه قبل افتادم که وقتی یه انتقادی کرد و به من برخورد،جلو زبونمو نگرفتم. بعد بدتر سرم اومد،گفت شبیه عمه هاتی🤣🤣

اینبار به گفتن اینکه دفعه بعد خودت درست کن اکتفا کردم و اندیشیدم به حجم زیاد انتقاد نپذیر بودن خودم.

جرعت ندارم از کسی نظر بگیرم،اگه نظرش منفی باشی من نابود میشم. فکر میکنم من نفرت انگیزم و اون شخص از من متنفره. یا من یه موجود به درد نخورم و اون حتی اهمیت نمیده که با دفت به سوالم جواب بده.

حتی اگه احساس کنم دارن به جهت منفی مقایسه ام میکنن هم بهم می ریزم.

بله درسته،اعتماد به نفس. همون چیزی که ندارم باعث این مسائل میشه. اما من هم به نوبه خودم تاب آوری خیلی پایینی دارم. تو خونه ،اجتماع،مجازی... همیشه سعی کردم خودمو دور از قضاوت نگه دارم تا یه وقت کسی چیزی نگه یه وقت بهم برخوره .

الان میفهمم اینکه دوستای کمی دارم بخاطر این نیست که از ادما بدم میاد. اتفاقا وقتی تو محیطی مثل محیط کلاسم هیجان و ضربان قلب بالایی دارم. چون هر لحظه دلم میخواد وارد یه بحث و اکیپ جدید شم و منم عضوی از اونا باشم. اما چون از نا دیده گرفته شدن یا انتقاد شدن میترسم،وایمیسم سر جام و با همون ادمای قدیمی و امنی که مطمعنم قرار نیست ناراحتم کنن حرف میزنم.

اینا رو که گفتم یاد یه چیزی افتادم. شما برنامه شفته رو دیدید؟ همون که وینی درست کرده بود؟

اولی از سمت راست عرفان هست،سومی از راست ماهان هست. اسم بقیه رو یاد نیست.
اولی از سمت راست عرفان هست،سومی از راست ماهان هست. اسم بقیه رو یاد نیست.



از ویرگولیا بعیده دیده باشن ولی خب بزار بگم چی بود.

وینی،مجری و تهیه کننده برنامه،چند تا رفیق و همکار(یه مشت پسر جوون که دخترا از دم روشون کراش میزنن و شغلشون مدلینگ و عکاسی هست) رو دعوت کرده بود تا بیان یه غذا رو به طور شانسی انتخاب کنن و درست کنن.

تو این برنامه،عرفان کسی بود که از بقیه معروف تر و محبوب تر بود،اما داشت خیلی سوتی میداد. اگه رفیقش عرفان نبود تا الان مردم اینستاگرامی نابودش کرده بودن.

مردم ما از کسی که براشون کلاس بزاره بدشون میاد. عرفان مثلا به کنترل کولر میگفت "کنترلر". خیلی سعی می‌کرد خودشو یه آشپز کار بلد نشون بده و این چیزا.

ماهان چیکار میکرد؟ هر بار که عرفان همچین گاف های خطرناکی میداد،عرفانو مسخره میکرد. اون روز اونقد عرفانو مسخره کردن که کاملا قرمز شده بود. ولی این باعث شد نه تنها ویو ویدیو خیلی زیاد شه،بلکه هیچکس تو کامنتا عرفانو مسخره نکنه و هیچکس تو اینستا و توییتر به اینا هیت نده.

این موضوع برام خیلی جالب بود. نمیشه درک کرد ماهان داشت کار خوبی میکرد یا نه. اخه بعد اون ویدیوجذابیت و شخصیت عرفان نزول کرد و ماهان شد محبوب دلها.

ولی میدونی چیه. جالبها،ولی کسانی که انتقاد میکنن اصلا جنبه پس گرفتن انرژی منفی ای که بهت دادن رو ندارن. این انتقاد رو حق مسلم خودشون میدونن. از عرفان که انتقاد نمیشد،عملا داشتن مسخره ش میکردن و عرفان اگه اخم میکرد،بدتر جو میدادن و مسخره اش میکردن.

همیشه حق با اونیه که داره مسخره یا انتقاد میکنه؟

همه چیز بستگی به لحن گوینده داره. یه امر به معروف میتونه یکیو به دین برگردونه میتونه یکیو کافر کنه.


زردِ سرخِ غمگین.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید