نمیدونم چرا دوست ندارم اینو پست کنم ولی...
بامدادان را نمی شمارم
اما شبانگاهان را بس بیدارم.
خواب نمیبینم
اما خوب رویا میبافم.
رویا هایی بی قصه
از سکوت های انباشه.
با رشته کاموایی خاکستری،تا آن سر شب های مهتابی.
قصه ها خوب اند،اما کاش نبودند.
آخر میدانی
...در شهر ما قصه ها را کس خریدار نیست
گرچه غصه خر و غصه فروش،بسیار است.
_یه سوال
بس بیدارم معنی میده؟
یا شاید باید بگم بست بیدارم.
اصلا شاید همچین ترکیبی وجود خارجی نداره،فکر میکنم فقط تو گویش محلی رایجه،اگه میدونید بگید.