Sh_arezo
Sh_arezo
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

من و حافظ و شجریان

شب امتحان شیمی،فال حافظ گرفتم. خوش اومد،خیلی هم خوش اومد.

"گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است

سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب

در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است

در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن

بی‌روی تو ای سرو گُل‌اندام، حرام است

گوشَم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است

چشمم همه بر لَعلِ لب و گردشِ جام است

در مجلسِ ما عِطر مَیامیز که ما را

هر لحظه ز گیسو‌ی تو خوش بوی مَشام است

از چاشنیِ قند مگو هیچ و زِ شِکَّر

زان رو که مرا از لبِ شیرینِ تو کام است

تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه‌، مُقیم است

همواره مرا کویِ خرابات مُقام است

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است

وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

مِی‌خواره و سرگشته و رندیم و نَظَرباز

وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟

با مُحتسبم عیب مگویید که او نیز

پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است

حافظ منشین بی‌مِی و معشوق زمانی

که‌ایّامِ گل و یاسمن و عیدِ صیام است."

حافظ چنان منو سر مست و مسرور کرد که تمام ترس و هراسم از امتحان از دل رفت.

همین.


اها و اینکه امتحان خوب نبود.

همین.


شب امتحان
همانم که ندانم چه خواهم ز جانم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید