نرگس ابیار بی شک یکی از تاثیرگزارترین کارگردانان سریال ایران است.کسی که اعتقاد زیادی به فضای فیلمسازی دارد و اغلب فیلم هایش هم با همین تم اغاز میشود و ابلق هم از این قاعده مستثنی نیست.فیلم با مشاجره علی و راحله (با هنرمندی هوتن شکیبا و الناز شاکردوست)اغاز میشود که دلیلش اصرار راحله برای رفتن از ان محله و مخالفت علی است.در همین ابتدا یک سوال در ذهن بیننده شکل میگیرد که چرا راحله اصرار برای رفتن از ان محل را دارد؟سوالی که بیننده را برای دریافتن پاسخش با فیام همراه میکند. فیلم سپس با استفاده از مهارت تدوینگر تصمیم به اشنا کردن ببینده با فضا و لوکشین فیلم میگیرد.بیننده خیلی زود با فضایی که فیلم با ان سروکار دارد اشنا میشود و درمیابد که اهالی ان منطقه همگی به یک کار محلی مشترک مشغول هستند. سپس فیلم تصمیم میگیرد که اندک اندک با عمل شخصیت هایش یک دیدگاه در ذهن بیننده بسازد.اولین شخصیت جلال(با هنرمندی بهرام رادان) است.او سرپرست شورای محله است و با تکیه بر تواناییها و روابطی که دارد توانسته یک کسبوکار محلی راه بیاندازد و همهی اهالی محل را از بیکاری نجات دهد.موضوعی که باعث میشود تمام اهالی به او وابسته باشند و کمال احترام را به او بگذارند.اما نکته غمانگیز ماجرا این است که او از قدرتش برای اعمال پلیدش استفاده میکند!فیلم نشان میدهد که او در مقابل دیدگان یک فرد متین و با تعصب روی مردمانش است اما در خفا از نگاه و تعرض به جنس مخالف هیچ ابایی ندارد.شخصیت پردازی های فیلم ابلق در فضا اتفاق می افتد و باعث میشود بیننده خیلی سریع با نقش های مکمل ارتباط برقرار کند. یکی دیگر از نکات مثبت فیلم را می شود تیم بازیگری قدرتمند ان دانست.الناز شاکردوست مدتهاست که حساب خودش را از سینمای عامهپسند ایران جدا کرده و تبدیل به بازیگر متفاوتی شده است. بازیگری که قادر است در خاصترین نقشها هم بدرخشد. بازی او در «شبی که ماه کامل شد» نشان داد که چقدر او بازیگر توانمندی است. حال در همکاری مجدد با نرگس آبیار موفق شده وجوه دیگری از تواناییهایش را به رخ بکشد و نشان دهد معصومیت چقدر میتواند شاعرانه باشد.او در نقش راحله در این فیلم با استفاده از نگاه های پرشرم و حیا خود و ته لهجه زبان ترکی توانسته شخصیتش را به خوبی پردازش کند.هوتن شکیبا هم مثل همیشه با یک نقش افرینی متفاوت نشان میدهد که بی شک ستاره ی حال حاضر سینمای ایران است. او در نقش علی با استفاده از لحن پرصداقت و نوک زبانی حرف زدنش توانسته یک لات مهربان خلق کند.کسی که قلبی پر عطوفت دارد و اگر خشن، ناجور و بیادب است، تقصیر خودش نیست. جبر زمانه و شرایط زیستی که در آن رشد کرده او را به این شکل بار آورده است. به همین خاطر هم است که در پایان فیلم قدر و اهمیت خانواده را درک میکند و تلاش میکند رابطهاش را با دخترش سر و سامان بدهد، به حرف راحله گوش کند و از آن محله برود.
در کنار شخصیت های اصلی،بازیگران نقش های مکمل هم به خوبی ایفای نقش میکنند که میشود گیتی معینی و گلاره عباسی را برجسته ترین انان نام برد.در این بین رحیم داداش(با هنرمندی مهران احمدی)حضوری به جا در فیلمنامه دارد اما در شخصیت پردازی سراسر ضعف است.است.است.ما اورا در سکانس اول حضورش مشغول دوختن پارچه های مناسبتی میبینیم اما مشخص نیست که چرا اون اینقدر برای اهالی قابل احترام است و چرا این جماعت حرفش را تایید میکنند..احمدی در ابلق چیزخاصی برای ارائه ندارد اما توانسته با استفاده از تجربیات قبلی خودش اکت هایی باورپذیر از خود بروز دهد.تا همینجا هم ابلق نوید یک اثر اجتماعی قدرتمند را به بیننده میدهد.فیلمی که سراسر پیام است. در سکانس های پایانی دو رویداد اتفاق میوفتد. اول راحله برای صلاح محله میپذیرد که تعرضی به او صورت نگرفته و این جلال شیطانصفت است که پیروز این رقابت میشود چراکه همهی اهالی محل بسیج میشوند تا راحله ساکت شود و دوم نشان داده میشود که سم زدایی موش ها با موفقیت به پایان رسیده ! حالا در اخرین سکانس از فیلم دوربین به لانه موش ها در زیر سنگ راه پیدا میکند که پیام کاملا مشخصی دارد.موضوع فیلم تعرض خاکستری است که مفهوم متفاوتی دارد. در تعرض خاکستری هر دو طرف در انجام این عمل تردید دارند یا در تعریفی دیگر قربانی نمیتواند به متجاوز بفهماند که واقعا میلی برای انجام رابطه ندارد. قربانی گمان میکند یا ترجیح میدهد که فکر کند، باوجود مقاومت ظاهری در باطن به انجام این کار رضایت دارد.داستان راحله ها به پایان میرسد اما این اعمال پلید و مجرمانه همچون موش ها تا ابد در لایه های زیرین اجتماع باقی خواهند ماند. Ar.18