با سلام و عرض ادب و احترام
خدمت شما خواننده محترم
بنده الف . ف هستم با 36 سال سن و در شانزده سالگی دوچرخه سواری یاد گرفتم .
اولش خیلی می ترسیدم فکر می کردم لولو خرخرست ،
سوار دوچرخه که می شدم و منو می انداخت زمین ، بیشتر شبیه رام کردن اسب بود تا دوچرخه و انگار نمی خواست به این زودی ها رام من بشه .
اگه اسب بود شاید یک سیبی ، قندی و یا .... بهش می دادم تا رام شه ، اما چیکار کنم که دوچرخه بود .
این بود که تصمیم گرفتم ازش نترسم . با خودم فکر کردم که وقتی ترک موتوری میشینم آیا اونجا هم تعادلم رو حفظ می کنم ؟ جوابش نه بود .
پس روی زین اسبم نشستم . خیلی آروم که اونم ناراحت نشه . چشمامو بستم . افسارش رو گرفتم ( منظورم فرمان دوچرخه است) و با یک فشار آرام پا از دوطرف (منظور رکاب ها است) حرکت کردم .
دیدم که شد و اصلا نترسیدم . و فهمیدم مشکل اصلی برای یادگیری هر چیزی ترسه ترس .
و سوار اسبم شدم و باهاش یک مسیر مستقیم رو دویدم و وقتی سر چهار راه رسیدم و خواستم بپیچم ، چون نمیدونستم چه رفتاری باید باهاش بکنم ، منو زمین انداخت و خودشم افتاد.
البته بعد ها بازم سوار شدم و یاد گرفتم که چطور باید بهتر رامش کنم .
دوچرخه مثل اسبه و مهارت پیدا کردن در ارتباط با اون مثل رام کردن اسب می مونه .
اسب وحشیتون رو بخرید ، رامش کنید و به بچه هاتون هم رام کردن اسب رو یاد بدید .
امیدوارم از این متن بظاهر ادبی من خوشتون اومده باشه .
هر چند که نویسنده خوبی نیستم .
راستی یک پیشنهاد خوب : حتما کارتون Spirit: Stallion of the Cimarron یا به فارسی اسپریت رو ببینید
من که خیلی خوشم اومد .