ویرگول
ورودثبت نام
دست به قلم
دست به قلم
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

سما و عرفان (با آرزوی خوشبختی)

چند سال پیشا دوستی داشتم به اسم سما که خانمی بود واسه خودش .

خانوم بودنش زیاد مهم نبود ، بلکه چیزی که اون رو متمایز و متفاوت تر از بقیه نشون می داد دیدگاهش نسبت به زندگی بود .

به گفته مامانش : " دخترم از بچگی خوابای عجیب می دید و بعضی از خواباش ما رو متعجب می کرد ، بزرگ تر که شد به مسائل عرفانی علاقه نشون می داد و الانم همینطور داره ادامه می ده ، دستش رو رو دیوار میگیره و میگه دیوار رو حس می کنم ، گیاها رو حس می کنم و ...."

خلاصه اینطوری براتون بگم که عاشق کتابای عرفانی و صوفی گری و .... بود .

کلی کتاب خونده بود : کتاب هایی که مولانا توش وجود داشت مثل " ملت عشق " نوشته الیف شافاک و کتاب های نویسنده معروف " کارلوس کاساندان " مثل "بازگشت از دنیای مردگان" و " خاطرات یک صوفی " و کتاب هایی مثل " کیمیا گر " نوشته پابلو کولیئو و هزار جور از این کتاب ها که واقعا من فقط چند فصلشو خوندم ، اینو گفتم واسه این که ریا نشه . چون مامانم می گه : " تو تا جلد کتابم نخوری ول کنش نیستی ، تو رو خدا بیا غذاتو بخور " . شما ولی سعی کن همون چند فصل رو بخونی .

انقدر سما رو نصیحتش کردم و گفتم : " تو رو خدا بی خیال این عرفان شو ، آخرش پوچه ، نابودت می کنه . دیوونه می شیا دختر !!!! نصیحت منو گوش کن !! "

الا و بلا که ول کن نبود . دیگه خستم کرده بود . هر سری می دیدمش می گفت : " امروز چشمات خاک داره ، روز خوبی رو برات نمی بینم " و منم می گفتم : " دیگه چی ؟ از ارواح خبر داری ؟ " و می خندیدم .

بالاخره ولش کردم و گذاشتم چند ماهی به حال خودش باشه .

گذشت و گذشت تا اینکه یک روز با خودم گفتم یک خبری ازش بگیرم . فکر می کردم تنهایی اصلاحش کرده ، جلو در خونشون بودم ، زنگ رو زدم .

مامانش درو باز کرد . با کمال تعجب از لای در باز شده . سما رو دیدم که وسط اتاق دستاشو باز کرده بود و یک لباس سفید سر تاسری تنش بود و داشت دور خودش می چرخید .

به مامانش گفتم : " چی شده ؟!!! ، آخرش دیگه پاک از دست رفت ؟!!! "

مامانش خندید و گفت : " نه بابا ! چی داری می گی ؟ مگه نمی بینی سما داره تمرین رقص سما می کنه دیگه ، تو هم خیلی شلوغش می کنی ها پسر ."

تازه فهمیدم داستان از چه قراره . کلی خندیدم و رفتم و سما رو دیدم . و از این که هنوز حالش خوب بود خوشحال بودم .

شایدم این من بودم که غیر عادی بودم .

امیدوارم هر جا هست شاد و خوشحال باشه .

رقص سماع : منبع : گوگل گوگولی مگولی
رقص سماع : منبع : گوگل گوگولی مگولی




رقص سماسماعرفانصوفی گریاحضار روح
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید