محرم امسال حال و هوای دیگری داشت. من در مسیر برگشت به خانه وقت خود را با پرسه زنی در خیابان ها می گذراندم. در چهار راهی یکی از مردم گاوی را قربانی کرده بود و جمعیتی دور او جمع شده بودند. در مغازه مکانیکی یک گوسفند زنده دیدم که قرار بود قربانی شود. خلاصه این که همه و همه مشغول کارهای مختلفی بودند تا ارادت خود را در این ایام به سیدالشهدا نشان دهند. دیدن این همه همدلی در بین مردم آنقدر زبیا بود که دوست نداشتم به خانه برسم.
برخی از مساجد خیابان را با چراغ های سبز یا قرمز نور افشانی کرده بودند. رنگ سبز برای من نماد رویش و آزادگی و رنگ قرمز نماد شهادت را داشت. با خودم گفتم چقدر خوب است که همیشه و همه جا در ماه محرم و روز های شهادت و یا عزاداری از این دو رنگ برای نور افشانی در کنار پرچم ها و پارچه های مشکی استفاده شود.
بسیاری از کوچه ها که حسینیه و یا تکیه داشتند، با پرچم ها و ریسه های مشکی تزئین شده بودند و چراغ ها را به صورت زیگزاگ و یا ساده از ابتدا تا وسط کوچه بسته بودند. این نور پردازی نمای بصری خوبی برای کوچه ایجاد کرده بود .
البته فقط چند تا از کوچه ها چنین شکلی داشت بود و بقیه کوچه ها از نعمت چراغ و پرچم بی بهره بودند.
با خودم گفتم : کاش همه ی کوچه ها دارای چراغ و پرچم های مشکی بودند تا جمعیت بیشتری از مردم را درون خود می کشاندند.
البته ناگفته نماند که در کوچه های دیگر برخی از خانه ها از پرچم و چراغ استفاه کرده بودند.
در خیابان ها هر روز شاهد همدلی مردم برای بستن دار بست ها و ساخت موکب های جدیدی بودم. خیلی حس خوبی دارد وقتی که شاهد این همه همدلی در بین مردم باشی. آن هم فقط برای ده روز که بنظرم زمان کمی است و باید به خاطر تلاش بی وقفه مردم در این ایام باید زمان بیشتری به آنها داده شود.
البته راهی طولانی در پیش است و تا اربعین و پایان ماه صفر هنوز فرصت باقی است. که صد البته باز هم این زمان کم است و به چشم بر هم زدنی می گذرد.
برای نشان دادن ارادت به سیدالشهدا زمان معنایی ندارد و همیشه و در هر لحظه میتوانیم ارادت خود را اثبات کنیم کافیست بدی ها را دور ریخت و قلبی پاک و دلی مهربان داشت.