دست به قلم
دست به قلم
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

معرفی بهترین کتابی که در عمرم خواندم .

خوندن کتاب های زندگی نامه ای این حس رو به آدم می ده که خودش رو تو اون لحظات از تاریخ تصور کنه .

خوندن کتاب تا حس کنجکاوی رو در انسان ایجاد نکنه فایده ای نداره .

کتابی هست که امروز می خواستم بخشی از اون رو با هم بخونیم . خیلی دنبال این کتاب گشتم . این کتاب رو نه تنها باید خوند بلکه باید از اون چیزهای زیادی هم یاد گرفت .

خیلی دنبال این کتاب گشتم . تو اپلیکیشن های مختلف . وقتی دیدم نیست . تو اینترنت جستجو کردم و پیدا کردم .

**** توضیحات این بخش از کتاب : در معرفی این بخش از کتاب که قراره با هم بخونیم . اسم ها رو حذف کردم . و بعد از خوندن متن کتاب رو معرفی می کنم .متن کتاب با زبانی شیرین و دوست داشتنی نوشته شده است . امیدوارم لذت ببرید . قسمت های ستاره دار متن از زبان ایشان گفته شده است.******

این هم بخشی از کتاب :

" در مشهد رسم است وقتی روضه خوانی صاحب مجلس باشد ، بقیه مداحان در خانه او حاضر می شوند و روضه خوانی می کنند . به این روضه نافله می گویند . چون پولی در کار نیست و مداحان با همان جیبی که آمده اند مجلس را ترک می کنند. طالبیان به وی که هنوز نوجوان بود پیشنهاد کرد در مجلس او سخنرانی کند .

" * گفتم : من منبر بلد نیستم . گفت چه عیبی دارد ؟ گفتم از پدرم می پرسم . پدرم گفت : خیلی خوب است . مرا تشویق کرد که حتما برو . گفتم بلد نیستم . گفت از روی کتاب به تو یاد می دهم ... کتاب را ببر و از روی آن بخوان . یواش یواش راه می افتی .* "

پدر جلاء العیون مجلسی را از کتاب خانه بیرون کشید و بخشی که مربوط به زندگی امام محمد باقر (ع) می شود، پیش روی او گشود و گفت که بخواند . خواند تا اگر اشتباهی می کند ، پدر تصحیح کند . پس از آن مجمع الفروغ را به دست گرفت و چند مسئله را به پسر یاد داد. وی که تا آن زمان فقط کتب درسی جا به جا کرده بود ، این بار دو کتاب بزرگ تاریخی و فقهی را زیر بغل گرفت و راهی خانه طالبیان شد .

صاحب مجلس که دید آخوند نوجوان با دو کتاب قطور پا به خانه اش گذاشته، مطمئن شد که این هفته منبری خواهد داشت.

" * به شدت خجالت کشیدم .... بعد از چند روضه نوبت من شد . گفت : شما بفرمایید ... می ترسیدم . نمی دانستم چه می شود رفتم توی اتاق زن ها . * "

منبری با دو سه پله در اتاق جا خوش کرده بود. روی پله اول نشست و سرش را پایین انداخت. زنها به نوجوانی خیره شده بودند که داشت مجمع الفروغ را باز می کرد. مسئله ای در باب اعمال مستحبی خواند.

کتاب را بست . جلاء العیون را باز کرد و دو صفحه ای که پدر از زندگی حضرت محمد باقر (ع) نشان کرده بود را خواند. منبر ایشان نسبت به روضه هایی که مداحان حاضر می خوانند طولانی شد . از اتاق که آمد بیرون یکی از روضه خوان ها، شیخ صابری، که شوخ طبع هم بود با لهجه غلیظ خراسانی گفت که می خواستی تا آخر کتاب بخوانی؟ بر خجالت های ایشان افزوده شد . هنگام خروج از خانه طالبیان " * یک اسکناس پنج ریالی نو به من داد به عنوان پول منبر . با این که به روضه خوان ها پول نمی دادند ، اما به من پول داد. گفتم: نمی خواهم . * "

بسیار اصرار کرد . وی(ایشان) با آن اسکناس به خانه بازگشت . تا آن زمان کسی چنین پولی به او نداده بود. ایشان خبر این پاکت را به پدر رساند. اوقات پدر تلخ شد و تشر زد که بی خود گرفتی. دیگر از این کارها نکن . این نخستین منبر زندگی ایشان بود . "


این داستان زیبا بخشی از کتاب شرح اسم ، زندگی نامه آیت الله سید علی حسینی خامنه ای (1318-1357) رهبر انقلاب اسلامی بود .

برای دانلود این کتاب می توانید آن را از سایت پاتوق کتاب فردا دانلود نمایید .

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

از کتاب های دیگر ایشان کتاب " من و کتاب " می باشد .


«من و کتاب» مجموعه دیدگاه‌ها و سخنان سیدعلی خامنه ای(-۱۳۱۸) رهبر انقلاب اسلامی درباره کتاب و کتاب‌خوانی است که دفتر برنامه‌ریزی انتشارات سوره مهر گردآوری کرده‌است.

بخشی از این سخنان ارزشمند را در این‌جا می‌خوانید:

من در دوران جوانی زیاد مطالعه می کردم. غیر از کتاب‌های درسی خودمان که مطالعه می‌کردم و می‌خواندم، هم کتاب تاریخ، هم کتاب ادبیات، هم کتاب شعر، هم کتاب قصه و رمان می‌خواندم. به کتاب قصه خیلی علاقه داشتم و خیلی از رمان‌های معروف را در دورهٔ نوجوانی خواندم. شعر هم می‌خواندم. من در دورهٔ نوجوانی و جوانی، با بسیاری از دیوان‌های شعر آشنا شدم. به کتاب تاریخ علاقه داشتم، و چون درس عربی می‌خواندم و با زبان عربی آشنا شده‌بودم، به حدیث هم علاقه داشتم. الان احادیثی یادم است که آنها را در دورهٔ نوجوانی خواندم و یادداشت کردم. دفتر کوچکی داشتم که احادیث را در آن یادداشت می‌کردم. احادیثی را که دیروز یا همین هفته نگاه کرده‌باشم، یادم نمی‌ماند؛ مگر این‌که یادآوری ‌وجود داشته‌باشد؛ اما آنهایی را که در آن دوره خواندم، کاملاً یادم است. شماها واقعاً باید دورهٔ نوجوانی و جوانی را قدر بدانید. هرچه امروز مطالعه می‌کنید، برایتان می‌ماند و هرگز از ذهنتان زدوده نمی‌شود. این دورهٔ نوجوانی، برای مطالعه کردن و یاد گرفتن، دورهٔ خیلی خوبی است؛ واقعاً یک دورهٔ طلایی است و با هیچ دوران دیگری قابل مقایسه نیست.

کتاب " من و کتاب " را می توانید از سایت و اپلیکیشن طاقچه دانلود و مطالعه فرمایید .

-------------------------------------------------------------------------------------------

سایر اپلیکیشن های مطالعه آنلاین کتاب در پویش #با من بخوان

طاقچه
فیدیبو

نوار

طاقچهفیدیبونواربا من بخوان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید