دست به قلم
دست به قلم
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

نقد روزنامه - فشار پدال گاز

تکه ای از روزنامه همشهری
تکه ای از روزنامه همشهری
لینک متن

حق همیشه با ماشین و راننده است . باید همه به هم احترام بگزاریم مثلا من همیشه به راننده ها احترام می گذارم. وایمیستم و میگم : بفرمایید ، خوش آمدید ، تشریف آوردید ، ای فرشتگان زمین ، ای انسان های باهوش و خردمند ، ای موجود خاص زمین .

و عذر خواهی می کنم و می گم : ببخشید اگه من ندارم که سوار ماشین بشم . و حق می دم به شما ماشین ها که حق با شما باشد ، چون پول مقیاس سنجش ماست . کاش من هم ماشینی داشتم تا حق با من بود یا بهتر بگم کاش منم پول داشتم تا حق با من بود .

پس بهتر می شه گفت : " حق با پول داره ، نه اینکه حق با ماشینه "

بنظر من مردمی که ماشین ندارن واقعا باید برای قشر پول دار تر از خودشون ( چه ماشین و چه موتور ) احترام بگذارن ، چرا که از اول بودن ما روی این کره خاکی مقیاس سنجش پول بوده و هست.

اما خب منم پولی هر چند کم دارم ، مثلا کفش دارم ، لباس دارم و کمر بند و شایدم عینک ، پول دارم غذا بخورم . میگم اگه ماشین نبود ، بعد مردم با لباس پوشیدنشون مقایسه می شدن ، چه جالب !!!!

مثلا تو خیابون حق تقدم رد شدن با اونی بود که لباس بهتر و گرون تری داشت . و لباس ارزون حق رد شدن نداشت . و اونی که لباس گرون داشت باید یک بوق می خرید تا اونی که لباس ارزونی داره رو متوجه خودش بکنه .

پول البته ملاک میزان طلای ما در بانک مثلا 1000 تومان یعنی ما اندازه 1000 تومان ( یک مقداری از طلا که نمی دونم دقیقا چقدر میشه ) تو بانک طلا داریم. و این همش اسمیه .

پس چرا بخاطر یک چیز اسمی واسه هم بوق بزنیم و همو تحت فشار بگزاریم .

فکر کنید اگر بجای پول سنگ ملاک و معیار بود .

اونی که سنگ بیشتری همراه خودش داشت ارزش بیشتری و احترام بیشتری داشت . مطمئنا هیچ کی نمی خواست صد کیلو سنگ از اون یکی بیشتر حمل کنه که احترام بیشتری بهش بگذارن .

تو رو خدا برید فکر کنید . و انسانیت خودتون رو ملاک قرار بدید و با همدیگر مهربان باشید .

زندگی زندگیه و ماشین و موتور و وسیله بهانست .

اینم که آنها انسان هایی هستند که از کره دیگه اومدن هم باز می تونه باعث بشه مغرور بشن نسبت به هم .

منظور از کره رو متوجه نمی شم کدوم یکی رو می گی : kore - kare

کشور کره و یا کره تو فضا !!!!

کره خوراکی با پنیر !!!! مگه زندگی در کره هم داریم !!!!

در مورد بوق می زنند تا عابر رو هم بترسانند منو یاد صبح ها که تو پیاده رو راه می رم و پرنده ها از جایی که دارن غذا می خورن می پرن و می رن می اندازه . چقدر جالب .

فکر می کنم با این توصیف کاملا قانع شدم که این یک اتفاق طبیعیه .

در مورد زن و بچه ندارند هم بگم که همشون هم خیلی خوب زن و چند بچه و شایدم نوه و نتیجه دارند اما دلشان نمی خواهد دیر به خانه برسند .

البته من این ترافیک روز های کرونا رو از دید مثبت نگاه می کنم و این مزیت رو داره که مردم تو عرض روز کاملا انرژی های ترافیکیشون تخلیه می شه و خسته می شن . حداقل خوبیش اینه که ما یک شش ساعت بدون خودروی خوب داریم و اونم از ساعت 12 شب تا 6 صبحه .

آنها احترامی برای سالنمد و غیره قائل نیستند . آخه مگه احترام سالمند و غیره می شناسه . اصلا احترام یعنی چی ؟ "احترام" هم یک کلمست و ما آدما هم هزار و یک کلمه از صبح تا شب می گیم و هیچ کدوم هم معنا نداره و اگه بخوایم همه کلمه ها رو جمع کنیم واقعا بار سنگینی درست می شه .





نقد روزنامههمشهری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید