سینا محمدیان
سینا محمدیان
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

بذار هولا برن!

حتما برای شما هم بار ها پیش اومده که وقتی هواپیما از آسمون به زمین فرود میکنه،یه سری آدما بلند میشن و بدو بدو میرن جلوی در منتظر میشن تا درب باز بشه و پلکان هواپیما رو وصل کنند تا زود برن به کاراشون برسن.اما این سریع بلند شدن گاها هیچ فایده ای نداره جز خستگی و کلافه کردن دیگر آدما.
ما به این آدما میگیم هول،هَوَل نه هول!
داستانش اینه،هر زمان که مادر و پدرم با عمه ام به سفرهای خیلی زیاد رفتن و هر زمان موقع نشستن پرواز روی زمین میرسید و آدمایی که عجله داشتن میخواستن سریع خارج بشن،عمه ام رو به مادرم میگفت: بذار هولا برن!ما که عجله ای نداریم!
و بلند بلند اینو میگفت و نیشست سرجاش تا درب های هواپیما باز بشه و به قول خودش مثل آدم خارج بشه!
ما دیگه این بذار هولا برن افتاد دگتوی دهنمون!
هر زمان با هر کدوم از دوستانم باشم این داستان و تعریف میکنم و کلی میخندن و خودم هم بلند بلند میگم!
من بیشتری سفر هوایی توی یکسال رو با بهترین دوست و رفیقم انجام دادم و اونم کسی نبود جز محمد پیام بهرام پور و واقعا عاشق سفر کردن باهاش هستم.میذاشتم کل سفر مدیتیشن کنه،کتاب بخونه،بنویسه،کاراش رو چک کنه و همه اینا که تموم شد فقط میخندیدم!همه جا میخندیدیم از راه افتادن برای رسیدن به فرودگاه تا لحظه ای که دیکه واقعا باید میرفتیم توی هتل بخوابیم!
وقتی داستان بذار هولا برن رو براش تعریف کردم کلی خندید و منم دیدم خوشش اومده دیگه مگه ول میکردم!
بلند بلند باید میگفتم!
گاهی از خجالت روش میکرد اونطرف که مردم نگاهمون میکنن و طوری وانمود میکرد که با من نیست!من میدونستما داشت میخندید!
و اینطوری بود که بیشتر و بیشتر میخندیم!
چندین سال پیش در لینکدین عکسی از یه آدم وحشتناک عجولی که در هواپیما بود گرفتم و گذاشتم و الان یادم نیستم متنش چی بود و کلی آدما از من ناراحت شدن و حق بهشون میدم،میگفتند زمانی که دو تا پرواز پشت هم داشتند مثلا پرواز اولی به دبی و از اونجا به اروپا یا پرواز تهران به آمستردام یا استانبول و از اونجا به ونکوور یا هر نقطه ای از دنیا،از اونجاییکه پرواز ها پشت سر هم و یکجا از تهران خریداری شده،با تاخیر پرواز اولی زمان خیلی کمی داشتند تا به پرواز بعدی برسند.
استانبول چندین و چند فرودگاه داره و فرودگاه آتاتورک بودم و میخواستم برگردم تهران و دیدم روی بعضی تابلو ها مدت زمانی که مثلا از اون نقطه تا گیت ۲۶ بود رو نوشته بود چند دقیقه زمان نیاز بود.با همین اطلاع رسانی اونایی که عجله داشتند سریعتر حرکت میکردند یا میدوند که از پرواز جا نمونند.
اونجا دیگه نمیشد بگم بذار هولا برن!
اما در هر صورت در پرواز های داخلی از شما خواهشمندم هول نباشید و با صبوری از جاتون بلند بشید و راهی در خروج شوید.
وقتی اتفاقات وحشتناک برای بورس افتاد،قدیمی های بورس باز میخندیدن و خیلی هاشون که گرگ های بارون دیده بودن میگفتن بذار هولا بخرن! به وقتش من سود میکنم.
بذار اینا خودشون رو تکه پاره کنند و من نشستم ببینم کی داستان این خرید های احساسی تموم میشه و بعدش نوبت منه.
من بورس باز نیستم ولی کاملا میفهمیدم چی میگه.
بعضی وقتها در کسب و کار یکی از تکنیک های آدمای صبور اینه که یه مشتری میگه یا تخفیف میدی یا میرم این جنس رو نصف قیمت تو از فلانی میخرم،اگر شما یه مقدار انسان خوبی باشید بهش میگید باور کن خدمات و جنس اون این مزایا رو نداره و حتما یه چیزیش هست داره ارزون میده!این کار رو نکن و اگر هم اون ادم براتون مهم نباشه میگی برو بخر ازش!
در هر دو صورت این ها بعد از یک سال میای پیش خودم!
برو!راحت باش!
فقط شماره ام رو داشته باش!
این همون داستان بذار هول ها برن،اگر واقعا به کالا و خدماتت ایمان داری و واقعا سودی نمیبری از این همه تخفیف دادن بهتره بذاری هول ها برن!
فقط ارتباط رو با این بنده خدا قطع نکن پون یه روزی میه(با لهجه ی مشهدی گفتم یعنی یه روزی میاد!)

عجلهپروازفرودگاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید