اسكلت متحرك?
اسكلت متحرك?
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

لحظاتي در افكار من

روز ها با بي حوصلگي و خستگي ميگذشت.?

هميشه احساس خستگي و تنهايي داشتم

هميشه به اينكه باعث خوشحالي ديگران بشم فكر ميكردم

اين باعث ميشد كمتر به خودم اهميت بدم

تنها چيزي كه كمكم ميكرد همه چيزو فراموش كنم هندزفيريم و موبايلم بود♫♫

صبح كه از خواب بيدار ميشدم با خودم ميگفتم يه روز تكراريه ديگه

تنهايي يجورايي رفيقم شده بود

با تنهاييم حال ميكردم ولي از اونطرف خسته شده بودم

در اعماق افكارك غرق ميشدم و به اينكه چگونه خودمو از اين گودال عميق نجات بدم فكر ميكردم

تنها و تنها يك نفر بود كه باعث خوشحاليم ميشد

روز هايي كه تنها بودم اون كسي بود كه منو از غار تنهايي بيرون ميكشيد

وقتايي كه غرق ميشدم اون كسي بود كه منو نجات ميداد و با حرف هايش باعث ميشد كه از افكار مسمومم دور شوم حتي شده براي چند لحظه :)))))

مرسي كه هميشه هستي㋛
مرسي كه هميشه هستي㋛


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید