Canim
Canim
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

ماه تر از ماه

نزدیک سحر خواب تو را می دیدم

یک حوض پر از ماهی و چشمان تو را می دیدم

من غرق تماشای رخت ماه تر از ماه

تو، فارغ ز من و عشق من و جانِ من ای ماه

خواب دیدم که دلم سیبی شد

سیبِ زردی که پُر از عشق و جُنون شد

دادم آن سیبِ شکر ریز به دستانِ تو ای ماه

کودکی رَد می شد با صدایی شیرین

ناگهان دزدیدی دستهایت از من

در پِیَش خندیدی می دویدی رقصان

سیب از دست تو افتاد زمین

سیب زردم خون شد

دل من گلگون شد

بعد تو از تَپش افتاد دلم

سینه ام خالی شد

تو که رفتی و ندیدی که مرا

بی دل و بی نفس و یار چه شد

کاش با باده چشمان سیاهت ای ماه

شده حتی یک شب ساقی این تنِ ویرانه شوی




خیال کن تا اتفاق بیوفته،خیال میکنم پشت در ایستاده ای.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید