مهدی فخرآبادی
مهدی فخرآبادی
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

مغز، فرهنگ، اسموتی

حاشیه‌ای بر کتاب «بی‌حدومرز» اثر جیم کوییک

چندین سال در فضای نشریاتی بودم؛ هم نویسندگی کرده‌ام و هم سردبیر و مدیرمسئول بوده‌ام، اما تا الان نیاز نشده بود اکانت ویرگول برای خودم بسازم! ولی خب این بار قضیه فرق می‌کرد. چرا؟ آفرین دقیقا؛ چون پای پول در میان است :) قرار است برای شرکت در مسابقه کتابخوانی شرکت فناوری اطلاعات و ارتباطات مهیمن این چند خط سیاهه را بنویسم تا اسمم در لیست شرکت‌کنندگان وارد شود؛ خب... خیلی هم خوب! چه اشکالی دارد؟ البته غالبا متن‌های فرمایشی خوب از آب در نمی‌آید ولی خدا را چه دیدید... شاید این بار شد!

هر بار بی‌نتیجه‌تر از بار قبل

در مورد کتاب «بی‌حدومرز» اثر جناب آقای جیم کوییک فرموده‌اند صحبت کنیم؛ البته قرار نیست این نوشته خلاصه کتاب یا چیزی شبیه به آن باشد. بی‌حدومرز یک کتاب در دسته کتاب‌های روانشناسی موفقیت و این فضاهاست و ایده اصلی آن این است که چگونه می‌توانید مهارت یادگیری‌تان را تقویت کنید، اینکه چطور سریعتر، بیشتر و باکیفیت بهتر یاد بگیرید و از مغز خود استفاده کنید. شما را نمیدانم ولی حدس میزنم مثل من باشید. از این نظر که تا یک سنی خیلی فاز این سنخ کتاب‌ها را داشتیم و احتمالا با آقای برایان تریسی و رفقا هم آشنایی داشته‌ایم و بارها تصمیم گرفتیم با کتاب‌های مختلف ایشان و رفقایش زندگی‌مان را از این رو به آن رو کنیم اما خب زهی خیال باطل؛ هر بار بی‌نتیجه‌تر از بار قبل... شاید فکر کنید بخاطر این بوده است که دستورالعمل‌های ذکر شده در این کتاب‌ها را خوب اجرا نکردید؛ یا آن‌ها را به اندازه کافی دقیق نخواندید و یا شاید لازم باشد استمرار بیشتری از خود نشان بدهید؛ اما من اعتقاد دارم مشکل ریشه‌ای‌تر از این حرف‌هاست و این کتاب‌ها اگر در دسته کتاب‌های خوش‌خیالانه بدون مبنای علمی قرار نگیرند (مثل کتاب‌های روانشناسی زرد مثبت‌اندیشانه)، در بهترین حالت نسخه‌هایی هستند که برای اتمسفر فکری - روحیاتی و سبک زندگی ما ایرانی‌ها نوشته نشده‌اند... توضیح بیشتر؟

دور از دسترس، سبک زندگی، ذائقه...

اصلا همین کتاب «بی‌حدومرز» را در نظر بگیرید؛ برویم به قسمت ۸ بخش سوم یعنی «انرژی»؛ در ابتدای این بخش نویسنده لیستی از خوراکی‌هایی را ذکر می‌کند که باعث تقویت مغز است؛ خب فکر می‌کنید پیشنهادش چیست؟ یک قلمش «اسموتی جادویی صبحگاهی» است؛ خب این چی هست اصلا؟ نصف لیوان تمشک آبی وحشی یخ زده، نصف لیوان جیکامای خردشده، یک قاشق روغن ام‌سی‌تی، یک قاشق روغن اسپیرولینا و یکسری چیزهای دیگر :) شما را نمی‌دانم ولی من حتی تصوری هم از این اقلام ندارم (به جز تصور تمشک که البته آبی بودنش را مطمئن نیستم و البته‌تر وحشی بودنش را :) ) چه برسد به اینکه آن‌ها را دیده باشم و چه برسدتر اینکه به آن‌ها دسترسی داشته باشم تا بخواهم آن‌ها را درون وعده غذایی‌ام داشته باشم! بنظر من پیشفرض توصیه‌های غربی‌ها برای ما از این سنخ است؛ همینقدر دور از سبک زندگی و دور از دسترس و دور از ذائقه ما؛ فقط چون همه محتواها مانند اقلام خوراکی ملموس و قابل بررسی نیستند، عجیب و غریب بودن آن‌ها به قدر کافی عیان نمی‌شود. این مثال اسموتی که البته بیشتر جنبه شوخی داشت و صرفا برای انتقال منظوری که داشتم استفاده شد، وگرنه کاملا می‌شد اشکالاتی که این کتاب در بخش ذهنیت و درکی که از جهان دارد و یا تلاش‌هایی که برای ایجاد انگیزه در نظر دارد و یا تلقی اشتباهی که از مفهوم هدف دارد را کاملا واکاوی کرد و مشکلات و خطاهای آن‌ها را یک به یک ذکر کرد؛ که البته در حوصله این متن نیست و مجال خودش را می‌طلبد. خب حالا چه می‌خواهی بگویی فخرآبادی؟ هرچیزی غربی‌ها نوشته بودند را لوله کنیم و بندازیم سطل آشغال؟ نه... این را نمی‌گویم ...

اسموتی تمشک :)
اسموتی تمشک :)


تجربیاتی که قابل استفاده است

آقای کوییک از کودکی به علت یک حادثه مشکل مغزی پیدا کرده است ولی با کوشش و جدیتی که داشته توانسته است بر مشکل و نقص خود غلبه کند و بلکه نقطه ضعفش را به نقطه قوتش تبدیل کند. بعد هم علاقه‌مند شده است تجربیاتش را در اختیار سایرین بگذارد. خب آیا این تجربیات غیرقابل استفاده است؟ حتما اینطور نیست... یا صورت‌بندی عقلایی که از مسأله ارائه می‌دهد که انصافا هم صورت‌بندی خوبی است؛ اینکه یادگیری مهارت مهمی (و چه بسا مهم‌ترین مهارت) است و در مدرسه به ما آن را نمی‌آموزند، و اینکه برای تحقق یادگیری (و البته انجام هر کاری) به سه ضلع «ذهنیت»، «انگیزه» و «روش» نیاز داریم. ذهنیت یعنی تصور ما از محدودیت‌ها، یک جورهایی همان تلقی از دنیا و عقاید و باورها را می‌گوید، انگیزه هم که روشن است، روش هم که یعنی روش درست انجام آن کار! (در اینجا یعنی تقویت مهارت یادگیری). هر کدام این سه تا نباشد یادگیری محقق نمی‌شود. مثلا اگر انگیزه زیادی داشته باشیم و روش‌هایش را بدانیم ولی ذهنیت ما این باشد که وضعیت یادگیری قابل بهتر شدن نیست و همینی که هست، هست، خب نمی‌توان به سطح بالاتر رفت؛ یا اگر ذهنیت مطلوب باشد و انگیزه هم داشته باشیم ولی روش درست را ندانیم، خب باز به بن بست می‌رسیم. من این صورت‌بندی که استخوان‌بندی کتاب را هم شکل می‌دهد پسندیدم. بقیه کتاب هم که توضیحات همین سه ضلع است و روش‌های رساندن آن‌ها به نقطه مطلوب‌ترشان. البته من قسمت روش‌ها را بیشتر پسندیدم و قسمت ذهنیت و انگیزه را دورتر از فرهنگ و ذهنیت خودمان یافتم.

مواجهه منتقدانه بله، مواجهه متعبدانه خیر

استنادش به تجربیات خودش و یافته‌های علمی هم ارزشمند است؛ البته من خودم به جد مخالف آن هستم که با یک برچسب علمی زدن باب گفتگو کردن در مورد یک موضوع را می‌بندند؛ در حالی که آن چیزی که در دوران فعلی، علم نامیده می‌شود چیزی نیست جز تکرار تجربیات و البته ممکن الخطا! شما ببینید چقدر کتاب و بحث داریم در رد چیزهایی که سال‌ها و بلکه قر‌ن‌ها یافته علمی شناخته می‌شدند. لذا یک مقدار خوبی فشاری می‌شوم وقتی می‌بینم با یک مطلب که برچسب علمی دارد عینهو متون مقدس برخورد می‌شود! وا بدهید بابا... خلاصه اینکه یافته‌های غربی‌ها برای ما، مخصوصا در علوم انسانی، اگرچه قابل استفاده است، ولی نیازمند یک ذهن نقاد و پرسشگر است که هر مطلبی را راحت نپذیرد و هر حرفی را قطعی نپندارد. به قول خودشان نیازمند یک customization سنگین است، سفارشی‌سازی و سبک سنگین کردن مطالب با توجه به فرهنگ خودمان، سبک زندگی خودمان، افکار خودمان، تمدن خودمان، دین خودمان و امثال این‌ها... آن وقت آن مقداری را که با عقل و منطق و فرهنگ ما سازگار بود بپذیریم و آن مقداری که نبود را به راحتی کنار بگذاریم. یک جمله‌ای این متن این می‌شود که با این سنخ متون مواجهه داشته باشیم و از تجربیات آن‌ها استفاده کنیم، اما یک مواجهه نقادانه و دقیق و نه یک مواجهه متعبدانه چشم و گوش بسته که عینهو نسخه پزشک با آن برخورد شود. آن وقت است که شاید بتوانیم به جای اسموتی تمشک و جیکاما، یک شربت گلاب و عسل و زعفران خنک درست کنیم و در کنارش از تجربه انباشته غربی‌ها هم استفاده کرده و چند قطره روغن اسپیرولینا در آن بچکانیم تا غنی‌تر شود :) خداوکیلی این ترکیب، مغز آدم را بهتر حال نمی‌آورد؟ ؛)

بهرحال امیدوارم همیشه یک ایرانی واقعی با ذهن پرسشگر و منتقد باقی بمانیم.

پایان


سبک زندگیبی‌حدومرزمهدی فخرآبادیشرکت مهیمنعلوم انسانی غربی
سردبیر اسبق نشریه حیات هیات الزهرا (س) دانشگاه شریف - فارغ التحصیل کارشناسی و دانشجوی ارشد مهندسی صنایع دانشگاه شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید