بعضی مسیرها با یک انتخاب ساده شروع میشن...
برای من، اون انتخاب گرفتن یه قلاب بافتنی بود.
نه با هدف فروش، نه با برنامهریزی خاص؛ فقط برای اینکه چیزی بسازم با دستهام، برای دل خودم.
سالها بعد، همین بافتنهای ساده شد پناه من. شد بخشی از آرامشم، شد امیدم توی روزهای سخت. و شاید مهمتر از همه، شد پلی بین من و آدمهایی که مثل من دلشون میخواست چیزی بسازن... با دل و دست.
توی این مسیر، کمکم شروع کردم به آموزش. تجربههامو نوشتم، ترجمه کردم، راه سادهتری نشون دادم برای کسانی که عاشق بافتنی بودن ولی از دیدن الگوهای سخت خارجی میترسیدن.
و باورم شد که هنر، میتونه خلاقیت و اعتماد بهنفس رو به زندگی هدیه بده.
الان، هر روزم پره از آدمهایی که با یه کاموا و یه قلاب، دارن خودشونو از نو میسازن...
یه کامنت از یه هنرجو میتونه روزمو روشن کنه:
"وقتی بافتنی میکنم، انگار دارم قلبمو آروم میکنم."
من هنوزم با همون اشتیاق ادامه میدم.
هر عروسکی که ساخته میشه، یه داستان داره؛
و من خوشحالم که بافته شدن این داستانها یه جایی به من گره خورده.
اگه یه روزی بخوای قلاب دستت بگیری و دل بسازی... من اینجام.
نه فقط برای یاد دادن بافت، برای همراه بودن با حسهات.
---
پ.ن:
این متن رو با عشق نوشتم، بدون هدف فروش.
فقط خواستم مسیر منو با شما شریک شم.
اگر دوست داشتی بیشتر ببینی، منو با همین اسم توی اینستاگرام یا تلگرام پیدا کن: @nakh_ghollab
---