زمانی که زهره سه ماهه بود مشخص شد که از حس بینایی خود در واکنش به اشیا استفاده نمی کند. والدین او نگران شدند و از متخصصان مختلف پزشکی کمک خواستند. متخصص چشم به آنها گفت. فرزند شما به دلیل آب مروارید مادرزادی یا مورثی نقص بینایی دارد.
زهره از همان کودکی آموخت که چگونه می توان با محدودیت بینایی در محیط حرکت کند. زمان ورود به مدرسه مشخص بود که نیاز به کمک یک متخصص بینایی دارد. اما می توانست در مدارس معمولی و در کنار همسالان خود باشد. متخصص بینایی با زهره کار می کرد. و معلم در کلاس با تکنیک های اساسی تطبیق مانند حذف اشیائ درخشنده و براق و کتابهای غیر ضروری از روی میز، برداشتن اشیایی که موجب کندی حرکت و یادگیری می شوند. و استفاده از نور مخصوص برای افزایش بینایی با او همکاری می کرد.
امروزه در سن بیست و هشت سالگی اختلالات بینایی زهره را از داشتن حرفه و استفاده از علایق در هنگام فراغت باز نداشته است. او در حال حاظر فروشنده موفق یکی از فروشگاه های زنجیره ای است. اوقات فراغت خود را صرف کوه نوردی، خواندن رمان و دیدن مسابقات ورزشی می کند.
اختلال و معلولیت بینایی شامل افرادی می شود که یا نابینا هستند و یا قسمتی از بینایی خود را از دست داده اند. باراگا در 1983 می گوید. کودکی معلولیت بینایی دارد که نقص بینایی مانند یادگیری مانع پیشرفت وی شود و نیاز دارد از طریق تجربه و یادگیری با اشیای عادی مورد استفاده و یا آنچه که در محیط یادگیری ساخته می شود سازگاری و تطبیق پیدا کند.
از نظر علوم پزشکی و تعریفی که انجمن پزشکی آمریکا ارائه داده . شخصی نابیناست که صحت بینایی مرکزی در چشم های وی از 200/20 با لنز های تصحیح کننده تجاوز نکند. یا اگر صحت بینایی او بهتر از آن باشد، محدودیت هایی در زمینه بینایی مرکزی داشته باشد. به طوری که وسیع ترین قطر بیماری وی زاویه ای بیشتر از 20 درجه پیدا نکند.
صحت بینایی فاصله ای است که شخص بتواند اشیا را بشناسد. شخصی که دید نرمال دارد بینایی او 20/20 است. به هر حال اگر شخص بتواند چیزی که شخص نرمال از 200 پایی می خواند، از 20 پایی بخواند صحت بینایی او 200/20 است. همچنین شخصی نابینا است که حیطه بینایی یا میدان دید او در بیشترین زاویه 20 درجه یا کمتر باشد.
از نظر علوم تربیتی یا آموزشی تعریف نابینا روی توانایی دانش آموز در استفاده از بینایی برای یادگیری تاکید دارد. کودکانی که نمی توانند از بینایی استفاده کنند و بر حواس دیگری مثل شنوایی و لامسه تاکید دارند. از نظر آموزشی نابینا تعریف می شوند.
کرک و هاوارد در سال 1981 نابینای آموزشی را در فرم ساده آن به این صورت مشخص می کنند که آیا دانش آموز موقع خواندن باید از بریل استفاده کند یا نه؟. به هر حال دانش آموزان نابینا باید برنامه هایی داشته باشند که بتوانند در کلاس موفق و در آینده مستقل و موثر باشند.
باراگا در 1986 برای تعریف این اصطلاح و سطح مشکلات بینایی از نظر عملکردی توضیحات زیر را بیان کرده است.:
عملکرد بیشتر مهارتهای بینایی مهم و عمده ممکن است بسیار مشکل باشد. همچنین برای تمام مهارتهای جزیی و ظریف از بینایی استفاده نشود.
انرژی و زمان بیشتری برای دریافت مهارتهای بینایی مورد نیاز است. بعلاوه سطح عملکرد امکان دارد در مقایسه با شخصی که مقداری بینایی دارد حتی اگر از کمک های بینایی و روشهای اصلاحی هم استفاده شود صحت کمتری داشته باشد.
مهارتهای بینایی ممکن است با استفاده از کمکهای مخصوص امکان پذیر شود. سطح عملکرد احتمال دارد با دانش آموزانی که بینایی نرمال دارند قابل مقایسه باشد.
اختلالات بینایی ممکن است بر اساس آناتومی اختلال طبقه بندی شوند. اختلالات آناتومیکی شامل نقایص ساختمانی مربوط به انکسار نور چشم، غیر عادی بودن ماهیچه های سیستم بینایی و مشکلات مربوط به قسمت های دریافتی چشم باشد.
مشکلات مربوط به انکسار نور متداول ترین مشکلات بینایی هستند. در این اختلال قسمت های مربوط به انکسار نور در چشم که شامل عدسی ها،قرنیه، مایع خلفی، مایع زجاجی هستند. نمی توانند اشعه های نور را روی شبکیه متمرکز کنند.
اختلالات ماهیچه ای زمانی است که ماهیچه های چشم درست رشد نمی کنند و کنترل را از دست داده نمی توانند فشار را تحمل کنند. افراد با این مشکل نمی توانند روی یک شیئ حتی برای مدت کوتاهی تمرکز کنند.
مشکلات دریافتی چشم زمانی رخ می دهد که یک انحطاط یا صدمه در شبکیه و عصب بینایی چشم وجود داشته باشد. این مشکلات شامل ضعف یا خشک شدن عصب بینایی، جدا شدن شبکیه و غیره می باشد.
با ما در ارتباط باشید.