لون فلد در 1980، 6 درجه از اختلالات بینایی را براساس اثری که روی عملکرد حس و حافظه دارند به این صورت ترسیم کرده است.
این اختلالات به ترتیب و بر حسب درجه تاثیری که روی شخص باقی می گذارند درجه بندی شده اند. به این معنی که اگر نابینایی کامل قبل از 5 سالگی اتفاق افتد. یا به صورت مورثی و مادر زادی باشد بیشترین تاثیر منفی را بر عملکرد شخص باقی می گذارد.
وارن در 1984 مقالات و نوشته های زیادی را در مورد هوش کودکان دارای اختلال بینایی بررسی کرد و گزارش داد. که بعضی از قسمت ها هوش این کودکان با جهان فرق می کند. چندین محقق بر این عقیده اند که رشد هوشی و عملکردی می تواند از یک اختلال بینایی تاثیر بگیرد.
و فقط در مهارتهایی امکان پذیر است که اختلال فرد نابینا روی عملکرد او هیچ تاثیری نداشته باشد.
کرتلی در 1975 می گوید گاهی عوامل خارجی مثل محیط خانواده با معلولیت های فیزیکی باعث ایجاد تفاوت بین فرد بینا و نابینا می شوند. همچنین بین هوش و سنی که اختلال بینایی رخ داده هیچ ارتباطی وجود ندارد.
از نظر مهارت های گفتاری و زبانی کودکان معمولی از طریق تجاربی که از راه بینایی و نشانه های مربوط به کلمات به دست می آورد، رشد می کنند. و نابینایان بر اساس درجه نابینایی از نظر مهارتهای زبانی و کلامی محدودیت هایی دارند. زیرا نمی توانند از طریق بینایی شئ را با لغت ارتباط دهند. یادگیری آنها فقط از طریق شنوایی و تماس شکل می گیرد. سخن گفتن معمولا با کندی آموخته می شود. و حتی امکان دارد بعد از یادگیری کلام و گفتار روان نباشد.
وارن 1984 عقیده داردکه اگر کودک نابینا معلولیت دیگری نداشته باشد مدارک چندانی وجود ندارد که نشان دهد با همسال بینای خود تفاوتی نداشته باشد.
پارسونز و سابورنی در سال 1987 گزارش کردند کودکان کم بینای پیش دبستانی از نظر عملکرد زبانی در قسمت های فهم شنوایی، قدرت لفظی و کلا زبان ، پایین تر از همسالان بینای خود عمل می کنند. این کودکان همچنین امکان دارد پدیده ای به نام زیاده گویی داشته باشند. در زیاده گویی یا Verbalisms شخص از گفتار زیاد و لغات کم معنی استفاده می کند.
به طور متوسط بچه های نابینا در یک کلاس درس، دوسال بزرگتر از دیگران هستند. به هر حال این پدیده سنی به دلیل دیرتر رفتن به مدرسه، غیبت های زیاد از مدرسه به خاطر مشکلات مربوط به چشم، فقدان تجهیزات مناسب در مدرسه و استفاده از خط بریل یا برجسته است.
کرتلی در 1975 عقیده دارد که خواندن با بریل 3 برابر آهسته تر از خواندن معمولی است. و این خود به معنی کند شدن کسب معلومات است.
رشد اجتماعی و توانایی سازگاری و تطبیق با محیط، وابسته به عوامل مختلف ارثی و تجربی می باشد. درست است که هر کس دنیا را به طریق خود تجربه میکند اما نیروها و روابط مشترکی وجود دارند که پایه هایی برای ساختن درک ما از خود و دنیای اطراف هستند.یکی از این نیروها بینایی است.
و همین امر ممکن است باعث مشکلات احساسی و اجتماعی در افراد دارای اختلال بینایی شود. همچنین مشکلات اجتماعی امکان دارد باعث رانده شدن افراد نابینا از فعالیتهایی شود که برای افراد بینا تنظیم شده است مثل ورزشها و فیلمهای سینما.
محروم کردن این افراد از فعالیتها و تجربه های اجتماعی بیشتر به خاطر طرز برخورد منفی مردم نسبت به افراد نابینا است تا کمبود سازگاری و تطبیق اجتماعی آنها.
در این مورد تحقیقات زیادی صورت نگرفته و اطلاعات کافی در دست نیست. محققین نظریات گوناگونی را ارائه دادند. از نظر جهت یابی و حرکت شخص نابینا از چندین جهت تحت تاثیر این نقص قرار دارد. ممکن است به خاطر اختلالی که دارد قادر به شناخت موقعیت خود در رابطه با مردم و محیط نباشد. از نظر مکانی در جهت دسترسی حرکت نکند و از صدمه دیدن نگران باشد. و به همین دلیل برای محافظت محیط خود را محدود کند.
والدین و متخصصان هم ممکن است به این ترس دامن بزنند. چون می خواهند فرد نابینا را از هر خطری محافظت کنند. همین امر باعث وابستگی شخص به آنها در تمام عمر و عدم دستیابی به استقلال فردی می شود.
تطبیق ضعف چشم با دست در یادگیری چگونگی استفاده از وسایلی چون قاشق، چنگال، مسواک و دیگر اشیا مشکل ایجاد می کند. برای جلوگیری یا تصحیح مشکلات حرکتی ریز بسیاری از افراد نابینا به آموزش بیشتری که مستقیما متمرکز بر بالا بردن موقعیت ها و استقلال فردی باشد نیاز دارند.
رشد توانایی های درکی، حرکتی برای رشد و توسعه توانایی های درکی، زبانی، اجتماعی و شخصی حائز اهمیت است.
وارن در 1984 می گوید کودک نابینا از نظر توانایی های قوه تشخیص وزن، صدا و بافت با بچه بینای همتای خود قابل مقایسه است. ما در مهارت های درکی پیچیده مانند تشخیص نوع یا ترکیب اشیا، روابط فضایی یا مکانی و تکامل درکی حرکتی مانند یک فرد بینا عمل نمی کند.
گاهی این تصور غلط از توانایی های درکی اشخاص نابینا وجود دارد که آنها چون دید خود را از دست داده اند از جنبه های دیگر حسی رشد بیشتری دارند. برای مثال می توانند آنچه را که مردم عادی نمی توانند بشنوند یا ببویند و بهتر بفهمند. مدارک و نوشته ها نشان داده اند که این تصور اصلا درست نیست.
با ما همراه باشید.