بازی از دیرباز در علم روانشاسی و حرفه ای چون کاردرمانی جایگاه ویژه ای در حیطه کار با کودکان داشته است. پیشگامان حرفه ای کاردرمانی بازی و اوقات فراغت را به عنوان یکی از سه حیطه آکوپیشنال ( بازی / اوقات فراغت ، کار و فعالیت های روزمره زندگی معرفی کرده اند .
در حال حاضر نیز این حیطه یکی از هشت حیطه آکوپیشنال مطرح شده در چهارچوب کاری کاردرمانی می باشد. بنابراین بازی به عنوان آکوپیشن اولیه دوران کودکی در حرفه کاردرمانی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این حیطه در روانشناسی کودک نیز جایگاه خاصی دارد.
فواید بازی از جنبه های مختلف ذهنی ، جسمانی ، حسی ، ادراکی ، شناختی ، هیجانی ، ارتباطی و اجتماعی ثابت شده است. لذا به نظر می رسد در حیطه درمان کودک لازم است به آن پرداخته شود. آنچه که والدین از بازی برداشت می کنند ممکن است یک فعالیت بی هدف و غیر آموزشی باشد. در حالی که بازی یک فعالیت ” هدف در خود ” است. یعنی هدف آن در درون خود آن نهفته است. و کودک در حین بازی کردن از فرایند انجام آن لذت می برد. نه از محصول نهایی.
والدین اکثرا تمایل دارند که کودک از فعالیتی که در حال انجام است یک هدف مشخصی را یاد بگیرد. در حالی که بازی خود هدف نیست . بلکه روشی برای یادگیری از محیط است. تعریف بازی و ویژگی های آن از زبان صاحب نظران روانشناسی متنوع گزارش شده است. اما می توان ویژگی های مشترکی را در بین آنها یافت و در یک جمع بندی گفت که.:
اگر فعالیتی به منظور رسیدن به هدفی خاص و معین دنبال شود آن را کار می نامند. ولی اگر هدف ذهنی فرد بازی کننده صرفا لذت در حین انجام فعالیت باشد آن فعالیت را بازی می نامند. به عبارت دیگر در بازی تمرکز در نحوه انجام و در کار تمرکز بر محصول نهایی است.
اولین مورد این است که استفاده از بازی به عنوان زمینه یادگیری و تمرین رفتارهای تظابقی را تحت تاثیر قرار می دهد.
دوم اینکه توانایی محدود برای ورود به بازی ، تجربه بازی را به عنوان یک فعالیت خودجوش ، انگیزه دهنده درونی و شادی آور که برای کودک ممکن است منجر به افزایش احساس رضایت و سلامتی شود محدود می کند.
هدف این است که با بذل توجه کافی درمانگران به موضوع بازی و توانمند کردن کودکان مبتلا به فلج مغزی در این زمینه و ادغام بازی با درمان ، احساس تسلط این کودکان بر محیط درمانی و غیردرمانی بیشتر شود. و افزایش رضایت مندی از درمان و بهبود عملکرد آنها حاصل شود.
بخش اول به محدودیت های فلج مغزی و تاثیر آن بر بازی می پردازد. و بخش دوم راه های ادغام بازی در جلسه درمانی و زندگی کودک را مورد بحث قرار می دهد. به کار گیری و اجرای نکات گفته شده در این فصل درمانگر باید ابتدا توانایی بالقوه آن فعالیت را برای بازی گرا کردن بشناسد.
رهبری کودک در جلسه درمان را دنبال کند و در آخر به مهارت های خود برای انجام این فرآیند اعتماد کند. به عبارت دیگر درمانگر باید بتواند در جلسه درمان به ظاهر با کودک بازی کند.
مشکلات و محدودیت های چندگانه ای که در فلج مغزی وجود دارد سبب می شود مشارکت کودک در کارهای روزمره مانند مراقبت از خود ، کارهای مدرسه و بازی محدود شود. بازی به عنوان منبع یادگیری کودک و فعالیتی لذت بخش برای کودک مبتلا به فلج مغزی که به طور معمول سایر کارهای خود را به سختی انجام می دهد دچار محدودیت است.
کودکان مبتلا هب فلج مغزی ، توانایی بازی خود را متفاوت از همسالان شان می بینند. گاهی ممکن است نسبت به بازی احساس مثبت و گاهی احساس منفی داشته باشند. گاهی بازی باعث می شود حواس آنها از ناتوانی پرت شود. و گاهی باعث می شود توجه شان بیشتر به ناتوانی خود جلب شود.
آنها بازی را به نوعی تعامل اجتماعی می دانند. شاید به این خاطر که همیشه به یک کمک نیاز دارند و نیاز به کمک در بازی را جز طبیعی بازی احساس می کنند.
امکان انجام بازی به طور اولیه تحت تاثیر محدودیت حرکتی کودک مبتلا به فلج مغزی قرار دارد. اما گاهی اوقات نیز پیش می آید که کودک تمایل دارد با همان توانایی محدود به بازی کردن و درگیر شدن در تجربه خوشایند حاصل از آن بپردازد. اما از آنجا که اطرافیان نگران خطرات محیطی و هدم کنترل حرکتی او هستند ، مانع از آن می شوند.
ویژگی های شناختی کودکان اتیستیک
درمان ناتوانی کودکان از طریق بازی