فریبا مویدنیا
فریبا مویدنیا
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

دیگر دلم آشوب نیست!

با اینکه تهِ دلم می خواستم همه قبول شوند اما حرصم از حرفهای خانم مدیر در¬آمده بود که گفته¬بود: زهرا و مینا در روستایی زندگی می¬کنند که اینترنت ندارد.وضع مالی خانواده لیلا خیلی بد است و هیچ کس در خانه ی آنها گوشی هوشمند ندارد. مادر دوقلوها (ستاره و سما) روزها در خانه های مردم کار می¬کند و تلفن همراهش که برنامه شاد بچه ها بر آن نصب شده است را به همراه خود می برد. برای همین ستاره و سما خیلی وقتها در کلاسهای آنلاین حاضر نیستند و پاسخ سوالات آزمون پایان ترمشان را 5 ساعت بعد از وقت مقرر ارسال کرده¬اند. پدر مریم مردی متعصب و سنتی است که گوشی دادن به دست دختر را جایز نمی¬داند و فقط با این شرط با ادامه ی تحصیل مجازی دخترش موافقت کرده که مریم خودش درسهایش را بخواند و فقط در جلسه امتحان پایان ترم در آزمون آنلاین شرکت کند و دست آخر هم اضافه کرد: تازه از همه اینها بگذریم اداره گفته همه دانش آموزان باید نمره قبولی بگیرند!
با همین حرفهای خانم مدیر، ترم قبل با اکراه به همه نمره قبولی دادم. هرچند آن روز دلم آشوب بود. انگار هزار هزار پروانه شیطان و بازیگوش در دلم بال بال می¬زدند. آخر اینطور که نمی شود، هر کس به بهانه ای نمره ی قبولی می¬گیرد. پس ما معلمها با این همه مشقت برای چه و برای که محتوا تولید می¬کنیم و درس آنلاین می¬دهیم؟ از کجا معلوم که این بچه ها و خانواده¬هایشان درباره مشکلاتشان راست بگویند؟ اصلا گیریم که حرفهای خانم مدیر درباره مشکلات بچه ها واقعیت داشته-باشد،آیا این مدل نمره دادن عادلانه است؟ آیا باعث بی انگیزگی دانش آموزان درسخوان نمی¬شود؟ مسئولیت بی سواد بالا رفتن این بچه ها به کلاس بالاتر چه کسی است؟ ما معلمها که همینطوری به آنها نمره می¬دهیم؟ خانم مدیر؟ اداره؟ و یا خودشان و خانواده¬هایشان؟
از دیروز باز هم دلم آشوب است. همان هزار هزار پروانه ی شیطان باز هم برگشته اند. امروز باید لیست نمرات نوبت دوم را بنویسم. این بار خانم مدیر چیزی نگفته اما سر جلسه آزمون مجازیِ پایان ترم، باز هم شاد درست کار نمی کرد و تعدادی از دانش آموزان پاسخ برگشان را خیلی دیر فرستادند. باز هم مثل نوبت قبل، به بچه ها گفته ام که فقط بخشی از نمره ی پایانی-اشان از روی نمره آزمون مجازیِ پایانی¬اشان داده خواهد شد و بخش قابل توجهی از نمره¬ را  از روی فعالیتهای طول ترمشان می دهم. اما این ترم هم زهرا و مینا و لیلا اصلا در شاد نبوده اند و حضور ستاره و سما و مریم در کلاسهای آنلاین بسیار کم رنگ بوده است، چند نفر هم به خاطر ابتلا به کرونا، برای غیبت و عدم فعالیت یک ماهه¬اشان در کلاس گواهی پزشکی فرستاده¬اند و ....
نیمه شب است.نوشتن لیستها تمام شد. خودکارم را بر زمین می گذارم و لیستها را مرور می کنم. همه بچه ها قبول شده¬ اند. به آنهاییکه برای قبولیشان ارفاق شده هم پیام فرستاده¬¬ام و خواهش کرده¬ ام هر طور که می¬توانند کم کاریشان را در تابستان جبران کنند.
کنار پنجره¬ی باز اتاقم به تماشای آسمان ایستاده¬ام. پروانه ها در آرامش و سکوت در آسمان شب رها شده¬اند، دیگر دلم آشوب نیست...
با اینکه تهِ دلم می خواستم همه قبول شوند اما حرصم از حرفهای خانم مدیر در¬آمده بود که گفته¬بود: زهرا و مینا در روستایی زندگی می¬کنند که اینترنت ندارد.وضع مالی خانواده لیلا خیلی بد است و هیچ کس در خانه ی آنها گوشی هوشمند ندارد. مادر دوقلوها (ستاره و سما) روزها در خانه های مردم کار می¬کند و تلفن همراهش که برنامه شاد بچه ها بر آن نصب شده است را به همراه خود می برد. برای همین ستاره و سما خیلی وقتها در کلاسهای آنلاین حاضر نیستند و پاسخ سوالات آزمون پایان ترمشان را 5 ساعت بعد از وقت مقرر ارسال کرده¬اند. پدر مریم مردی متعصب و سنتی است که گوشی دادن به دست دختر را جایز نمی¬داند و فقط با این شرط با ادامه ی تحصیل مجازی دخترش موافقت کرده که مریم خودش درسهایش را بخواند و فقط در جلسه امتحان پایان ترم در آزمون آنلاین شرکت کند و دست آخر هم اضافه کرد: تازه از همه اینها بگذریم اداره گفته همه دانش آموزان باید نمره قبولی بگیرند! با همین حرفهای خانم مدیر، ترم قبل با اکراه به همه نمره قبولی دادم. هرچند آن روز دلم آشوب بود. انگار هزار هزار پروانه شیطان و بازیگوش در دلم بال بال می¬زدند. آخر اینطور که نمی شود، هر کس به بهانه ای نمره ی قبولی می¬گیرد. پس ما معلمها با این همه مشقت برای چه و برای که محتوا تولید می¬کنیم و درس آنلاین می¬دهیم؟ از کجا معلوم که این بچه ها و خانواده¬هایشان درباره مشکلاتشان راست بگویند؟ اصلا گیریم که حرفهای خانم مدیر درباره مشکلات بچه ها واقعیت داشته-باشد،آیا این مدل نمره دادن عادلانه است؟ آیا باعث بی انگیزگی دانش آموزان درسخوان نمی¬شود؟ مسئولیت بی سواد بالا رفتن این بچه ها به کلاس بالاتر چه کسی است؟ ما معلمها که همینطوری به آنها نمره می¬دهیم؟ خانم مدیر؟ اداره؟ و یا خودشان و خانواده¬هایشان؟ از دیروز باز هم دلم آشوب است. همان هزار هزار پروانه ی شیطان باز هم برگشته اند. امروز باید لیست نمرات نوبت دوم را بنویسم. این بار خانم مدیر چیزی نگفته اما سر جلسه آزمون مجازیِ پایان ترم، باز هم شاد درست کار نمی کرد و تعدادی از دانش آموزان پاسخ برگشان را خیلی دیر فرستادند. باز هم مثل نوبت قبل، به بچه ها گفته ام که فقط بخشی از نمره ی پایانی-اشان از روی نمره آزمون مجازیِ پایانی¬اشان داده خواهد شد و بخش قابل توجهی از نمره¬ را از روی فعالیتهای طول ترمشان می دهم. اما این ترم هم زهرا و مینا و لیلا اصلا در شاد نبوده اند و حضور ستاره و سما و مریم در کلاسهای آنلاین بسیار کم رنگ بوده است، چند نفر هم به خاطر ابتلا به کرونا، برای غیبت و عدم فعالیت یک ماهه¬اشان در کلاس گواهی پزشکی فرستاده¬اند و .... نیمه شب است.نوشتن لیستها تمام شد. خودکارم را بر زمین می گذارم و لیستها را مرور می کنم. همه بچه ها قبول شده¬ اند. به آنهاییکه برای قبولیشان ارفاق شده هم پیام فرستاده¬¬ام و خواهش کرده¬ ام هر طور که می¬توانند کم کاریشان را در تابستان جبران کنند. کنار پنجره¬ی باز اتاقم به تماشای آسمان ایستاده¬ام. پروانه ها در آرامش و سکوت در آسمان شب رها شده¬اند، دیگر دلم آشوب نیست...


آموزش و ارزشیابی مجازی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید