دیروز به طور اتفاقی برای چند دقیقه پای صحبت بانوی جوانی نشستم که همسرش مبتلا به بیماری سرطان است. با اینکه پیش بینی های پزشکان درباره روند درمان همسر این خانم امیدوارکننده نبود، اما نگاه غنی و پرمعنای او به این مسئله مرا تحت تاثیر قرار داد. او که مادر دو فرزند خردسال هم هست، می گفت مشکلات مالی، مشکلات درمان، و لطمات عاطفی- روانی که او و خانواده اش در طول مدت 2 سال گذشته متحمل شده اند کم نبوده اما با اینحال خوشحال است که هر چه در توان داشته و دارد را برای درمان همسرش انجام داده و می دهد. می گفت این تجربه ی متفاوت از زندگی به او آموخته است که هر روز را برای همان روز زندگی کند، در حسرت گذشته و نگران آینده نباشد و تا می تواند در صدد یافتن و شکار بهانه های کوچک خوشبختی و چشانیدن طعم و رایحه ی لذت بخش آنها به خود و خانواده اش باشد. از نظر او هر روز و هر لحظه ای که فرزندانش بیشتر از نعمت داشتن پدر برخوردار می شدند و سایه و نَفَس همسرش بر سر خانواده اش بود فرصت، غنیمت و موهبتی ارزشمند به حساب می آمد.
فرزانگان می گویند "اگر جاودانگی را نه به معنای ادامه زمان تا بی نهایت، که به معنای بی زمانی بگیریم آنگاه زندگی جاودان از آن آنان خواهد بود که در اکنون زندگی می کنند." کاش می شد همه ی ما لااقل گاهی، زندگی را از پنجره ی نگاه این بانو به نظاره بنشینیم و زیستن در لحظه های جاودانه و جادویی "حال" را به معنای عارفانه، زیبا و شگفت انگیزآن تجربه کنیم...