رضایت از خود و از زندگی، نشانهی سلامت روانی آدمه. وقتی با خودمون و با زندگی چفت نباشیم، عدم رضایتی که در درون تجربه میکنیم باعث فعال شدن کنترلگری در ما میشه تا با تغییر شرایط و وضعیت، رضایت نداشته رو به دست بیاریم.
این کنترلگری رو هر کس به فراخور خودش اعمال میکنه. اگه یه آدم معمولی باشیم، به همسر، بچه، پدر و مادر، همکار و دوستان خودمون گیر میدیم تا تغییرشون بدیم و تبدیلشون کنیم به کسی که بر ترجیحهای شخصی ما منطبقتر باشه. اگه آدمی باشیم که در مسند قدرتی قرار گرفته، زیردستان خودمون رو تحت کنترل در میاریم. و اگر قدرت بالاتری در دستمون باشه و رذالت و وقاحت کافی هم داشته باشیم، پا روی جان و مال و عواطف انسانهای زیادی میذاریم و به کشورگشایی و توسعهی قدرت در دنیا مشغول میشیم.
مکانیسم همهی این کارها یکیه و تفاوتشون فقط در کمیتها و اندازههاست. بین یک دیکتاتور بینالمللی، مثل پوتین، و ما، به عنوان یک همسر کنترلگر، یک والد سرکوبگر یا یک مدیر بیمنطق و اجحافکننده، تفادت بنیادی چندانی وجود نداره. هر کس به هر اندازه که دستش برسه به خودش اجازه میده که حریم فردیت و زندگی شخصی دیگران رو نقض کنه.
خوبه که تجاوزگری و جنگافروزی در دنیا رو محکوم کنیم، اما مهمتر اینه که مدلهای تجاوزگری و جنگافروزی خودمون رو در ارتباطهای خودمون کشف کنیم و با آگاهی و درک، از اونا دست بکشیم. تغییر در هر جامعهای با تغییر در آدمهای تشکیلدهندهی اون جامعهست که میتونه ایجاد بشه، چه یک جامعهی ارتباط دونفری باشه، چه یک جامعهی چندنفری خانوادگی و چه جامعهی بزرگ بشری.
#مشاهدهگری
#خودشناسی
#ارتباط