ویرگول
ورودثبت نام
آرتمیس
آرتمیس
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

☆کتاب انبار مهمات آزادی☆

سلام

با معرفی یک کتاب دیگه میخوام بفرستمتون به ماجراجویی و سفری دور??

مطمئنم اونایی هم که هزینه سفر کردن رو ندارن میتونن با خیال راحت چمدونشون رو ببندن?

خوب با کتاب.........

کتاب وحشی
کتاب وحشی

آشنا بشید.

کتاب وحشی نوشته خوان بیورو با ترجمه سارا یوسفی از انتشارات پرتقال است.

برخلاف بقیه پست ها میخوام اول بریده ها رو براتون از داخل کتاب بزارم بعد سراغ معرفی برم.

اینطوری می‌فهمید که کتاب ارزش خوندن داره یا نه تصمیم با خودتون.?

《بریده ها》

●در لحظات دلواپسی که حس می کردم تنهاترین کتاب ها همدمم بودند.

●از آن روز به بعد همه کتاب ها را جوری خواندم که انگار گیرشان انداختم و حرف هایشان را فقط به من نشان می‌دهند.

●کتاب مثل برکه ست: یه داستان توی سطح نشون میده و یکی توی اعماقش داره.

●کتاب ها برای یادآوری آنچه نوشته شده و نیز یادآوری آنچه بیرون کتاب است به کار می رود.

●کتاب ها حافظه خارجی بشر هستند: انباری از خاطرات.

●کتاب ها وفا دارند. اون قدر که کتاب ها برای خواننده هاشون جنگیدند هیچ سربازی برای کشورش نجنگید.

●نباید فراموش کرد که خاطرات فقط از زمان حال به بعد وجود دارند. باید یک نفر زنده وجود داشته باشد تا گذشته نیز موجودیت پیدا کند و آن کسی نیست جز: خواننده . جهان دیروز تنها زمانی وجود دارد که کسی آن را امروز به یاد بیاورد.


خوب حالا اگه تصمیم گرفتید که کتاب رو بخونید با من همراه باشید.?


این کتاب داستان تابستان پسربچه ای به نام خوان است. حتما شما هم به محض رسیدن تابستون کلی برنامه برای خودتون میریزید حالا تصور کنید که یه دفعه تمام نقشه هاتون نقش بر آب بشه. این اتفاق دقیقا برای خوان افتاد. تابستانی که برای اون مثله تابستون های قبلیش نبود. حدودا دو ماه قبل از تابستان وقتی خوان به اتاق پدرش می‌رود نامه ای را پیدا می‌کند که از طرف یکی از بهترین دوست های پدرش نوشته شده بود. خوان نامه را به دست مادرش داد اما از همان روز به بعد پدرش به پاریس رفت(برای دیدن همان دوستش) اما مادر خوان همیشه میگفت که پدرش به دلیل ساخت پل به پاریس رفته .

شاید برای کارمن(خواهر خوان) باور کردن این حرف ها راحت باشد اما خوان متوجه چیز های غیر عادی شد. پدر و مادرش با هم به صورت صمیمی صحبت نمیکردن و پدرش هم رفته بود و معلوم بود حالا حالا ها برنمی‌گردد و مادرش هر روز گریه میکرد و استرس داشت اما نمی‌خواست این ها را به بچه ها بروز دهد ولی به هر حال کاملا موفق نبود.

حالا مادرش بیش از پیش مشغله داشته و مجبور بود خوان را برای تابستان پیش عمو تیتو بفرستد. عمو تیتو یک کتابخوان بسیار ماهری است و از خوان میخواد که به اون در پیدا کردن کتاب وحشی از میان هزاران کتاب کتابخانه کمک کند. این کتاب رازی مهم دارد و فقط حاظر است به خواننده ای والا مقام رازش را بگوید اما آیا خوان لیاقت به دست آوردن آن کتاب را داشت؟

https://taaghche.com/book/92666

خوب فکر کنم خیلی توضیح دادم بیشتر از اینا خودتون برید و ماجراجویی کنید.


کتابخوانکتاب وحشی
☆کتاب انبار مهمات آزادی☆
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید