در این پست برای شما کاملترین نقد فیلم سینمایی بسیار زیبا The Eternal Daughter دختر ابدی میپردازیم:
فیلم سینمایی The Eternal Daughter دختر ابدی به کارگردانی جوانا هاف، بین ترسناک سنتی و درام روانشناختی حرکت میکند. بالاخره تصمیم گرفت که یکی از این ژانر ها باشد. با فیلم دونی همراه باشید :
آهنگی تاریک و وهمآور، تودهای خشک و نیمه پنهان از درختان که سعی میکنند غبار غلیظی را که اطراف آن را احاطه کرده است، پراکنده کنند، و جادهای باریک که برای مسافران راهی جز تنها راه باز در میان جنگل باقی نمیگذارد. صحنه تنظیم شده است. یک تاکسی سفید در گوشه خیابان ظاهر شد. بیا به تورنا بپیوندیم.» وقتی به او ملحق شدیم، دیدیم دو سرنشین دارد: یک پیرزن و یک مرد میانسال؛ گفته می شود دختران او هستند، راننده عکس عروسی خود را که بعداً به طرز مرموزی داشت به ما نشان داد. پیدا شد.گرفته شد.به خاطر این تجربه عجیب، آنها با مهربانی به زن هشدار دادند که در "شب تاریک زمستان" در نزدیکی "آن مکانی" که قرار است به آنجا بروند ظاهر نشود: قلعه ای قدیمی که نظم و شکوهش با مناظر اطراف در تضاد بود.
با ورود مسافران به ساختمان، ماموریت ما از طریق آنچه می بینند واضح تر می شود. همانطور که جلوتر می رفتیم، همه چیز آشنا به نظر می رسید. خانه قدیمی یک هتل نسبتاً شیک است و فضا و فضایی که فیلم در این نقطه سعی در ایجاد آن دارد، انتظارات ما را برای نوع رویدادهایی که این مکان می تواند برگزار کند تعیین می کند. حضور پرتنش مسئول پذیرش هتل (با بازی بسیار خوب کارلی سوفی دیویس)، مشکل رزرو ناموفق اتاقی که باید در طبقه اول می بود، انبوه کلیدهای آویزان شده به دیوار و کمبود. گزینه های دیگر نشانه سفر به اینجا برای احساس تنهایی یک دختر نوجوان در این شب خاص. رسانهها و گزارشهای محدود بهطور شگفتانگیزی فریاد میزنند: «چیزی اشتباه شد» به واضحترین شکلی که از یک فیلم ترسناک انتظار دارید. من یک پیام دریافت کردم. حالا باید بنشینیم و ببینیم داستان جذاب جوآن هاگ درباره این الگوهای خانوادگی ما را به کجا می برد.
اگرچه سرعت فیلم کند است، اما توالی وقایع مطابق انتظار ماست. به طور قابل پیش بینی، منحنی درایو مرحله ادامه می یابد و علائم "ناخوشایند" را نشان می دهد. در پایان مبادله جولی (شخصیت اصلی فیلم و یکی از دو شخصیت با بازی تیلدا سوینتون) با مادرش در این ساختمان نیمه متروک تنها و تنها می ماند. نسیم سردی که به در و دیوارهای مسافرخانه قدیمی میوزد، جولی را از خواب بیدار میکند و نور سبز در راهرو در شب حتی عجیبتر از حد معمول به نظر میرسد. .
جولی برای محافظت از لویی، هتل را ترک میکند و با دیدن مجسمه عظیمی که روی سقف ساختمان گوتیک قرار دارد، از پرچینهای رسمی باغ عبور میکند. در راه برگشت جلوی پنجره ایستاد و با دقت نگاه کرد. متوجه نشد و ادامه داد: صحنه مربوط به داستان راننده تاکسی درست به نظر می رسد.
دانلود با کیفیت 1080 | دانلود با کیفیت 720 | دانلود با کیفیت 480 | پخش آنلاین
ترس و اضطراب شخصیت ها واضح و قابل لمس است. اما مشکل فقط ترس از بازگشت جولی به اتاق خوابش نیست. آرامشی برای بستن چشمانش پیدا نمی کرد. هنگام تمرکز صداهای مختلفی را در اطراف خود می شنود. ما همچنین احساسات دیگری را احساس کردیم که جولی باعث شد ما احساس کنیم. مثل ملاقات با جهان با افکار کوچک جولی است. او شخصیت اصلی این داستان است. او مانند یک راوی خوب تصمیم می گیرد که چه چیزی را به ما نشان دهد و چه چیزی را نه. باید همینطور باشد؛ جولیا یک فیلمساز است.
تصمیم گرفتم صدا بزنم. این احساس ما نسبت به آنهاست. سعی می کرد کسی را بیرون از پنجره ببیند. بالاخره متوجه شد که قصد دارد مادرش را به این سفر ببرد. بنابراین مادرم ستاره سینما شد. اولین سوال یک مسئول پذیرش هتل (شکل نهایی ما) که سایر گردشگران را سرگرم می کند این است که در فیلم از خود بیگانه می شود. چون هیچ کس دیگری جز او و مادرش در ذهن جولیا و در این مسیر نبود. گاهی اوقات زمان از مسیر طبیعی خود منحرف می شود. او هم مثل مجری برنامه قول می دهد دو دقیقه دیگر برگردد اما بعد از بیست ثانیه به میز برمی گردد. داستان هاگ بسیار ساختارمند است و بر شخصیت اصلی تمرکز دارد. این دومین فیلم در Virgin Hearts است. درام شخصی؛ این در مورد رابطه پیچیده بین یک والدین و یک کودک است و اینکه چگونه یک بزرگسال می تواند از نظر عاطفی و معنوی برای همیشه در حین به تصویر کشیدن نقش کودک پیوند بخورد. انتخاب تیلدا سوینتون به عنوان دختر و مادر تصمیم درستی برای هر دو طرف بود. اول اینکه ما زمان بیشتری برای لذت بردن از اجرای او داریم! تجربه تماشای دختر ابدی آنقدر بر پیچیدگی اجرای سوئینتون متکی است که انتخاب بازیگران مختلف یا ترکیب بازیگران مختلف در دو نقش اصلی فیلمی کاملاً متفاوت را خلق می کرد. مانند نقاشی جهیزیه، دو شخصیت متفاوت را نشان می دهد، اما آنها را به روش های مختلف و مرتبط به هم مرتبط می کند. و رفتار یکسان در دو نسل متفاوت از درایت و فاصله ابراز احساسات می کاهد. غافلگیری و غم پشت طنز و نگرانی در پشت چشم ها نهفته است و بیان این دو شخصیت با کمی احساس در دیالوگ بی نقص هیو آمیخته می شود. از سوی دیگر، آگاهی مخاطب از اینکه بازیگر هر دو نقش را به یک اندازه ایفا می کند، ایمان به ویژگی های شخصی داستان را از همان ابتدا به شکلی غیرمنتظره قربانی می کند. داستان فیلم را نشان می دهد و تفاوت بین تصویر و واقعیت عینی را نشان می دهد.
اگر به ریشه های درک خود از این دو شخصیت، نه به کتاب مقدس و اطلاعات تاریخی نگاه کنیم، به لحظات حرکت، گفتار و زبان بدن دو شخصیت می رسیم که ارتباط مستقیمی با انتخاب های سوئینتون دارد. به عنوان مثال، من جولیا را به عنوان یک شخصیت خجالتی با اضطراب اجتماعی به یاد میآورم. اما قبل از اینکه ببینیم او و مادرش از ورود غیرمنتظره یکی از آشنایان خانوادگی ناراحت هستند یا قبل از اینکه جولی در آخرین گفتگوی خود با مادرش مستقیماً به تنهایی خود بپردازد، صحنه ای داریم که او از پذیرش هتل شکایت می کند که آن سوئینتون به طرز درخشانی آن را پنهان می کند. . . اشاره ای از نگرانی در صدای جولیا و مودب بودن آن درخواست. مثل این است که جولی از حقیقت آگاه است و در عین حال می ترسد که ممکن است به طور تصادفی به کسی توهین کند و برای رسیدن به خواسته اش سخت تلاش می کند.
این محافظه کاری در اخلاق و رفتار زمینه را برای گفتگوی صریح نهایی با مادر فراهم می کند. برخلاف مینیمالیسم فیلم، پس از گفتگوی شبانه با خانه دار جذاب، برای دومین بار از دیالوگ برای توضیح محتوای قطعه استفاده کردم. اما با وجود تمام وضوح متن، پوسته سرشار از صبر دو قهرمان و برداشتن حجاب، آلوده به عشقی بی پایان، آن را به نقطه اوجی تبدیل می کند که جای خود را در تار و پود داستان می گنجاند. حقیقتی را آشکار می کند که مهمتر از روایت فیلم است.
پس از مراقبت مداوم از مادر، دختر نمی تواند رابطه خوب یا مناسبی داشته باشد. مادر از نعمت پسرش که نشان دهنده آرامشی است که در دوران پیری به دست می آید، چندان سپاسگزار نیست. هنر رشد به پایان می رسد. حقیقتی زشت آشکار شد. سوینتون تمام تلاشش را می کند تا غم دخترش و عصبانیت مادرش را از طریق صدا و چشمانش منتقل کند.
اما مشکلات کار جدید هاگ از برخورد تعابیر عجیب و غریب و زیبا آغاز می شود. ایده اصلی متن اعتبار بخشیدن به رابطه پیچیده و ظریف بین مادر و دختر است، اما نقطه شروع این سفر ایجاد مجموعه داده قبل و بعد از یک نقطه عزیمت واضح است. عناصر اضافی مقام مادر فروتن تاریخ. موسیقی وهم انگیز در هوا نمای تحریف شده از تالار بزرگ. و معماری هتل جولی را به سر و صدای اطراف می کشاند. اینها همه نشانه هایی از وجود نوعی نیروی ماوراء طبیعی است، همانطور که در "داستان های ارواح" رایج است: سایه هایی که جولی در شب پشت سر خود می بیند. یا فرار ناگهانی و کشف ناگهانی یک سگ ظاهر پیرزنی مرموز پشت پنجره و هر چیز دیگری که از ابتدا برای تعامل استفاده شده است این یک عنصر از داستان مکانی است که این داستان در آن روایت می شود ... تا پایان فیلم. ما نمی دانیم که آیا این شخصیت ها پایان رضایت بخشی دارند؟ آیا نیاز به درک موضوع دارید؟ آیا ظاهر ظاهری معنا یا کارکرد خاصی دارد که وجود آن را به موجودی جداگانه تبدیل کند؟ آیا این روش معمول داستان گویی است؟
بسیاری از زمان فیلم و خلاقیت فیلمساز با ایجاد این ساختارهای نمادین تلف می شود و بسیاری از قدرت دراماتیک شخصیت های فردی در قالب شخصیت هایی که تغییرات را بدون پشتیبانی از داده ها پیش بینی می کنند هدر می رود. و یک تجربه سینمایی همه جانبه. نه این و آن در فیلم، در پایان و در انتهای زندان/ عشق مادر به مرد و نه ترکیب مسیر طی شده، او را شگفت زده می کند. فیلمی که موجی از غم و اندوه را به مخاطب میفرستد، صبر و حوصله زیادی میطلبد تا تا انتها دور هم جمع شویم و مهمترین راز این دنیا را فاش کنیم.
نویسنده : هیرسا احمدی