ویرگول
ورودثبت نام
Amir
Amir
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

چالش کتاب خوانی طاقچه برای ابان ماه


راجع به کتاب بنام : یک عاشقانه ارام

نوشته: نادر ابراهیمی

.دراین کتاب از عشق واقعی بحث نشده بیش

اطراف عشق و عاشقی صحبت کردند یعنی دو شخص میاید حرف می زند کلمه عشق را معنی می نماید در واقع همه چیز را به عشق ربط می دهند مثال (می گوید اگر در زندگی عشق باشد همه چیز رنگ حسی وحال متفاوت خواهداشت)

و اینکه یک انسان عاشق اولین کارش این است که تمام بدیها و زشتی های، نواقص معشوق خود را نمی بینند فقط و فقط همه چیز آن را زیبا و قشنگ می بینند و با آن می اندیشه با آن شب

را سپری می کنند تا روزی دیدار فرارسد. دوم: خوب تا اینجای کتاب که خیلی. جالب و از عشق واقعی هیچ نبود

چرا که عاشقی تا شروع می شود مقدمه آن خیل ی طولانی است بعدا کم کم تا می رود صورت زیبا ی یار را ببیند که طرف مقابل چه می گوید چندین بار جواب رد بشود تا جای که دشمن بین دو خانواده های شان و همین طور بین تمام اقوام مشکل خلق میگردد. اصلا دست خود عاشق نیست برایش مهم نیست مثل غذا گرما، سرما روز و، شب اصلا زمان برایش بی معنی است مانند دو دشمن سری کلمه عشق بعث وگفت وگو می کند.

سوم: در جای جای این رمان اشاره شده به اشخاص که کتاب می حمله مغول ها در کشور ایران را به تصویر می کشد، ظلم و ستم های و ویرانی قتل مردم بی گناه در جای های از ایران که چقدر مغول ها ضد تمدن فرهنگ و ابادی بودند تا جای می توانسته ادم ها می کشتند شهر ها را ویران حتی کتابخانه ها را می سوزاندن که هیچ در امان و سالم باقی نمانند بعد از شکست لشکر شان که زیاد جالب نبود، یعنی نتوانسته بود در ست بیان نماید حمله مغول ها یا کسانی که سرو کار با کتاب دارند که در واقعه هرچه در این دنیا ست از دیدگاه یا از دوربین کتاب به ان نگاه می نماید
و آن ها نقط می کنند چرا که در کتاب همه چیز رویای و ایده پردازی است نه اصل زندگی تلخی و شرینی های شان در اصل نمی شود با کتاب گفته های آن زندگی کرد مثال های که از کتاب خوان ها می آورد جذاب است.


چهارم: حمله مغول ها در کشور ایران را به تصویر می کشد ظلم و ستم های و ویرانی قتل مردم بی گناه در جای های از ایران که چقدر مغول ها ضد تمدن فرهنگ و ابادی بودند تا جای می توانسته ادم ها می کشتند شهر ها را ویران حتی کتابخانه ها را می سوزاندن که هیچ در امان و سالم باقی نمانند بعد از شکست لشکر شان که زیاد جالب نبود یعنی نتوانسته بود در ست بیان نماید حمله مغول ها را.

پنجم: یعنی اگر در دنیا هیچ کلمه و حرف نتواند پیدا نماید که برای شان تازگی داشته باشند همان جملات قبلی و پر تکرار و کهنه برای عاشقان خیلی جذاب و قابل فهم و درگ و با ارزش میباشند چرا که اینها را از زبان عشق خود میشنود برای شان دل چسب و گیرا و با مزه جلوه می نماید.

در حالی که این کلمات بی ارزش را از چندین شخص بار ها بار ها شنیده ولی جذابیت نداشته برای شان.

https://taaghche.com/book/79571

https://virgool.io/d/guxumquthhoe/www.virgol

کتاب خوانینادر ابراهیمیعاشقانه ارامچالش کتابخوانی طاقچهرمان در ویرگول
دانشجوی کتاب خوان، اگر عشق باعث شود که من از خود خواهی و خود پرستی رها شوم حاضر هستم عاشق شوم تا همه من را دیوانه و مستی عارفانه بخوانند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید