
چند وقت پیش، که همینطوری تو فضای مجازی میچرخیدم و مطالب مختلف رو میخوندم، بلافاصله مطلبی بااین عنوان توجهم رو جلب کرد؛ حسرتهای یک ایرانی...!
نوشته بود که، خلاءها و عقدههایی در زندگی ایرانیها، مخصوصا جوونهای ایرانی وجود داره، مشکلات و موانعی که تو زندگی باهاش مواجه میشن، رویاها و حسرتهایی که تو زندگی دارن و نمیدونن چه زمانی به این رویاها میرسن... اصلا رسیدن به اون رویاها امکان داره!؟
_ ما دیگه سوختیم تو ایران...
# کاش کنکور نبود...
* اینترنتهارو دوباره قطع کردن...
@ هرچی بگیم، میگَن اِ... سیاسی حرف زدی...
+ ازدواج کنم؟ محاااااله، مگه میتونم...
× یعنی میشه یه روز سوار ماشین آمریکایی بشم؟
_ دیگه خسته شدم، چقدر باید کار کنم تا خونه دار شیم... درآمدم از مخارج زندگی کمتره...
#کاش انقدر همه چی تو این کشور سیاسی نبود... بسه دیگه، مگه من تحلیلگر سیاسیم؟
$ من نمیخوام مسلمون باشم، آقا مگه زوره؟ چرا دین و عرف و قانون رو باهم قاطی کردن؟ آزادی بیان کجاس...
# حالا نه که خیلی اقتصاد و رفاه خوبی داریم و قوانین تو همه زمینهها رعایت میشه، اونوقت ما باید انتظاراتشون رو برای حجاب برآورده کنیم!؟ کی میشه من از این کشور برم و آزاد بشم، بتونم راحت هرچی دوس دارم بپوشم...
÷ منِ دانشجو امکانات آزمایشگاهی ندارم که بتونم پروژمو تکمیل کنم، من چطور میتونم درآینده محقق بشم، وقتی مواد اولیه تحریمه!! باید از این مملکت رفت...
_ این چه سوالاتیه که تو گزینشها میپرسن، طرف آمریکاییه و بدنش پر از تتو، تیپ و ظاهرش نامتعارف، اما راحت میتونه پلیس بشه، چون ازش نمیپرسن نماز جمعه چند رکعته... چرا من نمیتونم شغلی که میخوام رو داشته باشم...
شاید بعضیها بگن، این خواستهها توقعاتِ بیجاس، طرف جوگیره و یا کلا قابل قبول نباشه؛ اما درهرصورت خیلی کمبودها هست، و هرکسی دلایل خودش رو داره.
این رویاها و حسرتها باعث میشه ایرانیها تو زندگیشون همواره یه حفره ای توی دلشون باشه، که برای پر کردنش، دنبال این باشن که تصمیماتی بگیرن؛ تصمیماتی که شاید درست نباشه یا پرریسک باشه و بعد از اون با مسائلی مواجه بشن، که روبرو شدن باهاشون خیلی آسیب زنندَس...

البته نظرات متفاوت وجود داره و احتمالا بعضی افراد ممکنه مخالف و بعضیها ممکنه موافق باشند.
اما در نهایت هرکسی در حد و اندازه ظرفیت خودش، خواستهها و رویایی در زندگی شخصیش داره و تا زمانی که به اون رویاها نرسه، احساس ناکامی میکنه و اعتماد به نفس انجام دادن هیچ کاری رو نداره...
جایی خوندم که نوشته بود هرملتی باید رویا داشته باشه، ملتی که رویا نداشته باشه؛ میمیره...
اما دقیقا به چی رویا گفته میشه؟
بنظر میاد تو ایران حسرت های ساده و پیش پا افتاده، تبدیل به رویاهای بزرگ و افسانه ای شده!
نیاز های اولیه زندگی و داشتن زندگی نرمال رویای اکثر مردم شده!
اگر بخوام مفصل، راجب این مسئله صحبت کنم؛ بحثِ خیلی طولانی و پیچیده ای میشه، چون برای افراد با سطحِ طبقات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مختلف، انتظارات و توقعات گسترهی خیلی متنوع و وسیعی داره... یکی دغدغش اینه که بتونه با قیمت مناسب خوراک و پوشاک زندگیش رو مهیا کنه و یکی دغدغش اینه که نمیتونه اون ماشینی که دوس داره رو سوار شه، یکی اون بِرند محصولاتی که استفاده میکنه رو توی ایران به سختی میتونه پیدا کنه، یکی هم دغدغش اینه که چطوری تو این کشور سرمایههایی که جمع کرده رو حفظ کنه و رشد بده


درادامه بگم که، به قول جواد قارایی مستند ساز ایرانی؛ من عاششششق ایرانجان هستم و شاید غُر بزنم و از شرایط کشورم ناراضی باشم؛ ولی انتقادهایی که وجود داره رو نمیشه مُنکر شد و ما نسل جدید، باید توقعمون رو بالا ببریم و رویاهای خیلی بزرگتری داشته باشیم و خودمون رو دست کم نگیریم. البته این دنیا، دنیای راحتی نیست و الان هر گوشه از دنیا معضلات و مشکلات خاص خودش رو داره...
من سعی میکنم چند مورد از این رویاها یا حسرتها، که درحال حاضر در خانواده، اطرافیان و جامعه خیلی زیاد مبینیم و میشنویم رو براتون توضیح بدم


بنظر شما چند درصد افراد از سیستم آموزشیِ ایران راضی هستن؟
شما هم بخاطر کنکور، کلی استرس داشتید؟
درسته که مسئله تحصیل به خود دانش آموزها هم بستگی داره، اما اگر نظام آموزشی عملکرد خوبی داشته باشه، کشور به سرعت مسیر پیشرفت رو طی میکنه، مثل ژاپن که تمرکزش رو روی سیستم آموزشی قرار داد.
بنظرمیاد حسرتها، دقیقا از همین دوران شروع میشه و مقایسه کردن خودمون با کشورهای دیگه و... جرقههای اینکه کاش ایران زندگی نمیکردیم، کاش زودتر ماهم مثل فلانی مهاجرت میکردیم، از همین موقع ها زده میشه...

بعد از گذروندن دوران مدرسه یا دانشگاه هم، معلوم نیس آیا اون رشتهای که خوندیم رو دوس داشتیم؟! یا بخوبی استعدادیابی شدیم؟! حالا باید وارد بازار کار بشیم... داشتن یک شغل خوب معضل بزرگ و رویای جووونها شد...
میدونم الان ممکنه بگید، خُب بعضیا عُرضهی شغل پیدا کردن و سرکار رفتن رو ندارن و این بیکاری تقصیر خودشونه! بنظرمن تا یه حدی میشه این مسئله رو قبول داشت، ولی با این آمار بیکاری که داریم، میشه متوجه شد که همون سیستم آموزشی غلط، افراد بدون اعتماد به نفس و "خسته" رو تربیت کرده و باعث شده که، جسارت و توانایی لازم رو برای شروع کار درخودشون نمیبینن. البته که الان فضای مجازی خیلی در زمینه اشتغال تاثیر گذاشته و درآمد خیلی خوبی داره...
شما هم آنلاین شاپ دارید؟?
وقتی اوضاع اشتغال هم خوب نیست، دوباره جرقههای مهاجرت در ذهن زده میشه...
مسئلهی بعدی اقتصاد...
خیلی دوست دارم اون روز رو ببینم، که دیگه هی این تحریم ها رو تو سَرمون نزنن?(داره سیاسی میشه)?
از کلمه تَوَرُّم متنفرم... میشه واقعا یه روزی این کلمه رو نشنویم!؟
یا مثلا مثل ژاپن، تورم منفی داشته باشیم و هرروز همه چی ارزونتر بشه...

ولی واقعا این یه رویاس، که وقتی از خواب بیدار میشیم قیمت ها لحظه ای تغییر نکرده باشه...
حالا جوون ما بالاخره سرکار بره؛ بعدش نوبت خرید خونه و ماشین میشه? بحث ازدواج و هزینههای ازدواج هم بماند! فکرکنم ازدواج کردن هم دیگه رویا شده باشه...
الان ممکنه خیلیها بگن؛ بابا خدارو شکرکنید، شما وضعیتتون از خیلی از مردم جهان بهتره...
باشه، ولی این وضعیت، از خیلی از مردم جهان هم بدتره... چرا باید رویاهای بزرگتری نداشته باشیم و دغدغهها در حد خونه و ماشین خریدن باشه!؟
حالا عمق فاجعه اینجاس که چه ماشینی بخرید?♀ دیگه خودتون وضعیت ماشینهارو میدونید.
دوباره مقایسهها شروع میشه و دوباره جرقههای مهاجرت در ذهن...
اگر بخوایم راجبِ اقتصادِ کشور صحبت کنیم، مشکلات زیادی هست... من هم اقتصاددان نیستم و در این زمینه تخصصی هم ندارم و به این مسائل علاقه هم ندارم. اما منی که تخصص ندارم، این مسئله رو متوجه شدم؛ که اکثر مشکلاتمون به اقتصادمون مربوط هست و اقتصاددانها یا مسئولین این رو نمیدونن!؟
حالا بعد از ازدواج...
_ بچهدار بشیم یا نشیم؟!
+ نه صبرکن پولامونو جمع کنیم بریم اونور... بچه توی رفاه بزرگ بشه...
دوباره جرقههای مهاجرت در ذهن...
اگر دقت کرده باشید تمام خلاءهای زندگیِ جوونِ ایرانی، فقط با یک راه حل روبرو شد...
مهاجرت...

شما فکر میکنید مهاجرت تنها راه حل هست؟
نمیدونم در آینده، چی پیش میاد، ولی مهاجرت تصمیم ساده ای نیست؛ بستگی به شرایط افراد هم داره.
ولی این رو مطمئنم که زندگی توی هرجایی سختیهای خودش رو داره...
نکته جالب اینجاس، که خودِ این راه حل هم، خودش یک رویاس...
البته بازم بستگی به اون فرد داره که چه انتظاراتی داره... بعضیها حاضرن به هر قیمتی توی کشور دیگه زندگی کنن اما توی ایران نباشن...شغلی رو اونجا داشته باشن، که توی ایران اصلا امکان نداشت که سمتش برن...

فکرمیکنم اکثر ایرانیها حداقل، برای یکبار هم که شده، به مهاجرت فکرکردند و خودشون رو توی کشوری که بابِ میلشون باشه تصور کردند.
شما تاحالا این تصورات رو نداشتید؟
اینکه بشه جایی زندگی کرد که دغدغههای امروزتون تبدیل به سادهترین و پیشپا افتادهترین مسائل بشه که براحتی قابلِحله!
به قول یه روان شناس: " آنهایی که رفتهاند میخواهند برگردند، آنهایی که ماندهاند میخواهند بروند.
آنهایی که رفتهاند به کشورشان با حسرت فکر میکنند، آنهایی که ماندهاند از آن طرف دنیایی رویایی میسازند".
هرروز داره تعداد کسایی که مهاجرت میکنن بیشتر میشه...
اگر از اعضای خانوادتون کسی مهاجرت نکرده باشه، بنظرم حداقل از دوست و آشنا یا فامیلهاتون کسی هست که از ایران رفته باشه، بعضی خانوادههای ایرانی، دیگه توی ایران اقوامی ندارن، فامیلاشون تموم شدن...?
_ برادرت رفت؟
+ آره بعدشم خانواده خواهرخانومش میرن...
_ شما برنامتون چیه؟
+ معلوم نیس، اگر مامانم اوکی بده، ما هم میریم...
_ وای ما تنها میمونیم ک...
این پراکندگیِ زیادی که بوجود اومده، تاثیر زیادی روی روحیهی بازماندهها گذاشته و انگیزشون رو، برای داشتن زندگی ایدهآل توی ایران پایین آورده...
بخاطر همین مهاجرت شده رویا و راهحل تمومِ حسرتهای زندگی ایرانیها?
یِکسِری هم با اینکه توی ایران موندن، اما سعی کردن یه جای پایی برای خودشون تو کشوری که دوس دارن داشته باشن، که اگر موقعیت و شرایط کشور مساعد نبود، حداقل یه فرصتی برای خودشون یا بچههاشون در آینده باشه.
درمورد مهاجرت هم انتقاد زیاده و طرفدارها و مخالفهای خودشو داره؛ خیلی نمیخوام بحث رو راجبش بازکنم، هرکسی شرایط خودشو میبینه و جنبههای مختلف رو در نظر میگیره و به یه دلیلی تصمیم میگیره که بره یا بمونه؛ حتی من هم بهش فکرکردم، منم توی زندگی خلاءها و رویاهایی دارم که بهشون نرسیدم؛ ولی فکرمیکنم خیلی باید اهل ریسک بود، یا آمادگی سختی کشیدن رو داشته باشی، حتی اگر کسی برات تضمین کنه و بگه : بابااا تو بیا نگران نباش، تو اگر بیای اینجا موفق میشی...


با این وجود، باز هم سوالاتی ذهنم رو درگیر میکنه...
_ یعنی دلتنگ نمیشم؟
_ یعنی میشه با محیطِ جدید کنار اومد؟
_ اصلا برای چی برم؟
_ اگر من اینجا آدمِ موفقی نباشم و نتونم به رویاهام برسم، پس چطور میتونم جای دیگه به موفقیت برسم؟!
_ شاید من اشتباه میکنم... نمیدونم...
جدیداً توی فضای مجازی دیدید که چقدر تبلیغات سوء نسبت به مهاجرت میشه؟ نمیدونم این اطلاعات تا چه حدی درست هست؛ ولی هرکسی توی هرکشوری هست، درحال ناله کردنه...? حالا کجا بریم؟ اگر تجربه ای دارید تو کامنتا یادتون نره بگید
+ وای فرانسه خیلی فوق العادس...?
_ میخای بری فرانسه؟☹️مگه نمیدونی چقدر کثیفن؟ ما اذیت میشیم اونجا، تازه قوانینش رو مگه نمیدونی، اگر بخوای روسری سرت کنی دیگه هیچی...، حتی درس هم نمیتونی بخونی... آزادی بیان برای همه هست اِلا تویی که مسلمونی!!!
+ وای پس من میرم آلمان...☺️
_ خب اول بدبختیاته...
+? خب بعدش...
_ خلاصه بگم زندگی راحتی نداری، خونه نمیتونی بخری، آسانسور هم ندارن خونه ها، سرمای هوا به کنار...
تازه کافیه یک بار کارت بانکیتو گم کنی تا حداقل ۱ماه درگیر بروکراسی بشی?...حالا برو آلمان...
+ ایتالیا؟
_ ایام کرونا ندیدی مردم تو خیابون افتاده بودن؟ بیمارستانها جا نداشت?بهداشت و درمان ایران رو هیچجا نداره.
+ ... کشور...
و این داستان ادامه داره... یعنی باید ما ایرانیها، کجا دنبال رویاهامون باشیم...
دیگه کِی میخوایم به رویاهامون برسیم و آرزوهای بزرگتر داشته باشیم؟
خودمون رو تغییر بدیم؟ یا محیط و دنیای اطرافمون رو؟


ممنون که، تا آخر پست همراه من بودید و شاید بعضیها همدردی هم کردید، حتما نظراتتون رو برام کامنت کنید، شما هم احساس سردرگمی دارید؟ یا اینکه میدونید دنبال چی هستید و از زندگی چی میخواید؟
بنظرتون میشه تو ایران هم موفق بود؟ یا حتما باید مهاجرت کنیم؟