فرزانه
فرزانه
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

عربی

https://youtu.be/bkqUdQh-b1Y


عربی شاید نتواند یکی از فصل های دفترم باشد، اما میتواند یکی از روزهایش باشد. از درس عربی خوشم نمی آمد هرگز، از معلمهای عربی ام، معلمهای قرآنم و هر آنچه مرا پیوند میداد با آن زبان به غایت زشت و خشن. رابطه ام با عربی هر چه بزرگتر میشدم نفرت انگیزتر میشد، تا جایی که در کنکور ریاضی وفیزیکم را بالای شصت درصد زدم اما عربی را چطور؟ عربی شده بود منفی چهار درصد، آن هم بعد از آن همه تلاش زورکی و نوشتن وهایلایت و رنگی رنگی کردن نکته هایش همه جا. مرا عقب انداخت از زندگی علمی ام، باعث شد باور کنم برای همیشه یک جلبک ناتوانِ احمقم. آن چهار ساعت لعنتی کنکور تمام باقی مانده ی زندگی ام را چرخاند سمت حس شرمی بزرگ. حالا در آستانه ی چهل سالگی به کمک رسانه ها و اشتراک گذاری موسیقی ها و شعرهای عربی نگاهم به او عوض شده است، عربی دیگر آن ساعات جهنمی مدرسه و کنکور نبود، میتوانستم صدای ماجده را بارها و بارها بشنوم و از آن کلام نه تنها حالم به هم نخورد بلکه شبیه آن استیکر ِغرقِ در گریه حیران شوم از زیبایی اش و یا شعرهای درویش را زمزمه کنم و با آن بروم در دل تاریخ و عاشق باشم در خیال. عاشق دختری لبنانی با صدایی محزون و عمیق ترین کلمات جادویی که این بی دل را در خیالش، برای یکبار هم که شده، دلگرم میکند وسرخوش. این روزها فکر میکنم اگر آن اولین معلم هایم تنها یک روز یک شعر مینوشت برایمان روی آن تخته ی سیاه، آیا میتوانست اندکی علاقه مندم کند و روزهایم را زیباتر سازد و سرشار. خودم چطور؟ چگونه کلاسهایم را بچرخانم سمتی که عاشقانه باشد و عمیق، چگونه فیزیک را شاعرانه تر کنم، چگونه می‌توانستم به قدر وسع یک دِد پوئیت سوسایتی باشم. : """"""". اگر ایده ای به ذهنتان رسید یا صفحات و مجلات علمی ای میخوانید که از دیدن و خواندنش سیر نمیشوید و روزنه های پوستتان با کشف و یافتنش باز میشود و پر شگفتی و شبیه آن استیکر غریقِ گریان میشوید، لطفا برایم این زیر نشانی اش را کامنت کنید که باعث شادمانی ام خواهید شد عزیزانم.

چرا با قرآن گیتار میزنندعربی مدرسهماجده الرومیفیزیکعلوم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید