ویرگول
ورودثبت نام
زهرا نوری محمودآباد
زهرا نوری محمودآباد
خواندن ۶ دقیقه·۲۰ ساعت پیش

نمادشناسی نقش بز کوهی بر سفالینه های ایران باستان

انسان اولیه در وحشت و اضطراب دائمی به سر می‌برد. او از نیروی شیطان می‌ترسید و محرکی می‌خواست تا از او در برابر این نیروی جادویی محافظت کند و به همین دلیل متوسل شد به انواع طلسم، تعویذ، افسون و نیز ارواح محافظ و تا سر حد پرستش آن‌ها نیز پیش رفت. مطالعه در مصنوعات ماقبل تاریخی انسان، به ما کمک می‌کند تا به میزان علاقه او در نشان دادن و معرفی آن‌چه که به عنوان خدا می‌پرستیده، پی ببریم. به عنوان مثال، نقاشی خورشید و حیوانات مرتبط با آن مانند "عقاب، شیر، گاو، گوزن و بز کوهی" در آثار سفالی که به هزاره‌ی چهارم پیش از میلاد برمی‌گردد، دیده می‌شود. مردم، به خصوص در قبایل "کاسی" لرستان، گردن‌بندهایی با آویز بز کوهی داشتند. این مردمان به یک مدافع نیاز داشتند؛ چرا که از دیرباز معتقد بودند که طوفان، سیل، حیوانات وحشی و حتی انسان‌های دیگر، خانه‌ی او، احشام و محصولاتش را تهدید می‌کنند. لذا چون می‌خواستند در امان باشند، شروع کردند به پرستش الهه‌گان یا اشیا و حیواناتی که در نظر آنان همانند خدایان بودند.

گاهی اوقات فقط یکی از اعضای بدن حیوانات روی سفال‌ها حک می‌شد. مثلاً در سفال‌هایی که بین دوران ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ پیش از میلاد ساخته شده‌اند، طرح‌هایی از شاخ گاو، گوزن و بز کوهی و یا بال و چنگال پرندگان، به همراه نقوش هندسی به چشم می‌خورد.

هر یک از اقوام باستانی، بز کوهی را مظهر یکی از المان‌های مفید طبیعت در نظر می‌گرفتند. مثلاً در لرستان، سمبل خورشید و گاهی اوقات هم نمادی از باران است؛ چرا که در آن زمان ماه را مرتبط با باران و خورشید را مربوط به گرما و خشکی می‌دانستند. همچنین بین بز کوهی با آن شاخ‌های خمیده و منحنی و هلال ماه رابطه‌ای وجود داشت. به همین علت بود که اعتقاد داشتند شاخ‌های قوسی شکل بز کوهی می‌تواند باعث بارش باران شود. در شوش و عیلام باستان، بز کوهی سمبلی از کامیابی و نیز خدای زندگانی گیاهی بود. در بین‌النهرین، بز به عنوان مظهری از خوی حیوانی "خدای بزرگ" برشمرده می‌شد (خدای بزرگ در نقش خدای گیاهان ظاهر شد در حالی که شاخه درختی به شکل T در دست داشت و بزی کوهی در حال خوردن برگ‌های آن بود).

انسان باستان، مهارتی شگفت در ترسیم و تجسم حیوانات شاخدار داشت. شاید تبدیل صورت خدایان به نقاشی‌های حیوانی، یکی از دلایل تقدس بود که موضوعی برای کارهای هنری باستانی و سفالگران شد. بیشتر آثار هنری ماقبل تاریخی در ابتدا با طرحهای تزیینی و هندسی همراه بودند. پس از مدتی نقاشی حیوانات مجدداً رایج شد و سپس اشکال هندسی بار دیگر گسترش یافت. این دگرگونی در بیشتر تمدن‌های ایرانی دیده می‌شود.

با توجه به مطالب قبل می توان به نتایجی دست یافت که دلایل تصویر کردن این حیوان بر روی سفال دوره ی باستان را تا حدودی شناسایی کرد. به نظر میرسد که نقش این حیوانات به طور کلی می تواند به دو دلیل بر روی سفال دیده شود :

· مذهبی و آیینی

· غیر مذهبی و دنیوی

دلایل مذهبی آن را می توان از نمادها و نشانه هایی که در تفسیر این نقش ارائه شده است بدست آورد. همانطور که گفته شد بزکوهی نماد باران است و شاخ های برگشته ی آن نماد و نشانه ی ماه هستند که هلال آن را نشان می دهد.

شاید یکی از دلایل مقدس بودن این حیوان در نزد مردمان باستان این باشد که یک حیوان کوهی است و کوه برای آنها مقدس بوده است و نماد بزرگی و عظمت و همینطور جایگاه خدایان می بوده است و این حیوان را حیوانی از جانب خدایان خود که در کوها بوده می دانسته و برای آن اهمیت خاصی قائل بوده اند و از این حیوان در مراسمات مذهبی خود برای قربانی کردن استفاده می شده است که از این طریق خدای خود را خوشنود کنند و توجه آن خدا را جلب نموده و خشم او را فروکش نمایند و شاید آن را حیوانی از طرف خداوند می دانسته اند برای قربانی کردن.

دلیل دیگر این است که کوهها جاری کننده ی آبها و آبریزهایی هستند که زمین های اطراف خود را سیراب می کنند و با آب شدن برف زمستانی خود باعث جاری شدن رودها می شده است که برای مردمان ایران زمین که در یک منطقه ی خشک و کم آب زندگی میکنند حائز اهمیت بوده و این حیوان که در کوهها زندگی می کرده است نشان دهنده ی آب و مژده دهنده ی این مایع حیات بوده است که به این گونه در طول زمان دارای اهمیت شده است و به همین دلیل شاید سنبل آب و باران شناخته شده است و مردمان با قربانی کردن آن از خدای خود درخواست بارش باران می کردند.

با توجه به شاخ های این حیوانات، تمامی آنها نر هستند و بز ماده نقش نشده است و این امر نشان دهنده ی این موضوع است که مردم می خواسته اند که نرینگی این حیوان را نشان دهند که عامل و باعث باروری است و همینطور قدرت این حیوان که گاه به عنوان سنبل محافظ و نگهدارنده مورد احترام و حتی پرستش بوده است که گهگاهی می توان سنبل ها یی را به شکل تندیس که بر بالای دروازه ها نسب می شده است یا بالای قلاع خود آن را نسب می کرده اند که با این کار هم قدرت م عظمت خود را نشان می دادند و هم آن حیوان را نگهدارنده و محافظ شهر و قلاع خود تصور می کرددند.

به همین دلایل بود که این حیوان کم کم دارای اهمیت می شود و حتی به مرتبه ی خدایی می رسد و آن را به عنوان یک حیوان مقدس مورد پرستش قرار می دادند و این امر باعث شد که تصویر این حیوان را بر روی سفال ها و جاهای مختلف نقش کنند و امروزه ما می توانیم مقدار زیادی از ظروف و سفال های مختلف را پیدا کنیم که این نقش روی آنها به شکلها و فرم های گوناگون دیده می شود.

یکی دیگر از دلایل برای نقش کردن این حیوان بر روی سفال ها، مسائل غیر مذهبی بود به این معنی که مردمان باستان به خاطر خدایان خود یا عوامل آیینی و مقدسی به این حیوان توجه نکرده و آن را مهم نشمرده اند و فقط به دلیل اینکه این حیوان در منطقه آنها زیاد بوده است و مدام به چشم می خورده و مردم آن را می دیده اند و تعداد آن در مناطق زیاد بوده و در شکار خود این حیوان را به دام می انداخته اند، به آن توجه کرده و برای ثبت دیده های خود و به عنوان یک حیوان زیبا که شاید جنبه ی زیبا شناختی داشته است نقش آن را تصویر کرده اند. چون این حیوان به عنوان یکی از مواد غذایی گوشتی مورد استفاده بوده است و از پوست و چرم آن استفاده شده و بهره مند میشده اند و برای آن تنها اهمیت این چنینی قائل بودند و نقش آن را بر روی سفال به عنوان یک حیوان به دلایل زیبایی شناختی، تغذیه، پوشاک و........ مورد استفاده بوده است نقش می کرده اند و در برخی موارد می توان به هر دو موضوع هم اشاره کرد یعنی هم عوامل و دلایل مذهبی و هم غیر مذهبی که مردمان آن دوره به هر دوی این موضوعات توجه کرده و نقش این حیوان را تصویر کرده اند.

آنچه که در اینجا مهم است شناخت این حیوان به عنوان حیوان ملی ایران که بر روی سفال ها چه در زمان پیش از تاریخ و چه در زمان های تاریخی دیده می شود و برای تفسیر بیشتر این نقش باید کارها و مطالعات بیشتری صورت گیرد که نیازمند وقت و هزینه ی بیشتری است .


بز کوهیایران باستانتاریخ ایران باستاننمادشناسی
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود/ نی نام ز ما و نی‌ نشان خواهد بود- زین پیش نبودیم و نَبُد هیچ خِلَل/ زین پس چو نباشیم همان خواهد بود.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید