#اخطار ( این متن حاوی اسپویل است )
رمانی که برای خواندنش به دل و جرئت زیادی نیاز دارید نه چون ترسناک یا دلهره آور است بلکه بهخاطر زیر سوال بردن معنایی از انسانیت که تا کنون به ما آموخته اند.
کتاب جهانی را به تصویر میکشد که ویروسی باعث مرگ همه حیوانات شده و انسان ها برای تأمین غذای خود به خوردن گوشت هم نوعان خود روی میآورند.
جهانی که در مرکز زاد و ولد ، انسان ها را برای فرستادن به کشتارگاه پرورش میدهند و در قصابی های آن بسته های گوش و انگشت مزه دار شده به فروش میرسد.
جایی که مردم در طویله خانهشان موجودی از جنس خودشان را پرورش داده و بعد قربانی میکنند.
نویسنده آنچنان جزئیات را بیان کرده است که بعد از خواندن هر کلمه از ذات آدمی متنفر میشوید اما وقتی به شخصیت اصلی کتاب میپردازید امیدوارانه تر ادامه میدهید. او که نائب رئیس کارخانه گوشت است پسرش را از دست داده و همسرش به خانه مادرش رفته تا با سوگ فرزندش کنار بیاید.
مرد داستان که از حوادث اطرافش رنج زیادی میکشد به صورت اتفاقی از یک دوست دامی ماده هدیه میگیرد و بعد از گذشت مدتی متوجه میشود که عاشق آن دام شده و با او رابطه برقرار میکند و باعث باردار شدن او میشود.
در ۹ ماه بارداری سعی میکند او را با قوانین زندگی انسانی آشنا کند و مهارت های معمولی را به او آموزش میدهد و زن را در اتاق خوابش نگهداری میکند .
اکنون که روند داستان شما را درگیر احساسات و انسانیت مرد کرده است و منتظر تولد نوزاد هستید ناگهان در خط آخر غافلگیر میشوید چون مرد بلافاصله بعد از زایمان دام ماده را به قتل رسانده و تصمیم میگیرد بچه را با همسرش بزرگ کند. چون او هم مثل دیگران آن زن را فقط یک وسیله برای رسیدن به خواسته هایش دانسته و فراموش کرده که او هم یک انسان است.
مرد که تاکنون با شخصیت آن انس گرفته بودید ، حالا پنجرهای جدید به روی این جهان کثیف بازکرده و آن زمان است که متوجه میشوید وقتی مجازاتی برای خطای انسان نباشد بدون هیچ وجدانی مرتکب آن خواهد شد و استثنایی برای هیچکس وجود ندارد.