ویرگول
ورودثبت نام
شینا یوسفی
شینا یوسفی
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

آیا باید به ندای قلب تان گوش کنید؟ یا اینکه به بازار کار توجه کنید؟

نوپای خود را به دنیا بیاور  رید هافمن موسس LinkedIn
نوپای خود را به دنیا بیاور رید هافمن موسس LinkedIn


اگر به دنبال راه اندازی کسب و کار جدیدی هستین و تا حالا این کتاب رو نخوندین بهتون پیشنهاد می کنم حتماً مطالعه ش کنین‌.خوشبختانه این کتاب از طرف یک کاربر و خواننده ی آگاه یکی از پست های قبلیم در ویرگول بهم پیشنهاد شد و با خواندنش به نکات بسیار متفاوت و جدیدتر از سایر کتاب های راهنمای شغلی یا کارآفرینی پی بردم.اصلی ترین نکاتی که قبل از شروع یک کسب و کار باید در نظر داشته باشیم رو اینجا از زبان خود کتاب آوردم.

پیام اصلی این کتاب ها (راهنمای شغلی) این است که به ندای قلب تان توجه کنید و به دنبال علاقه ی خود بروید.با پر کردن برگه های هدف گذاری و انجام درون بینی و تفکر عمیق،مسیر واقعی خود را پیدا کنید.این کتاب ها تأکید می کنند که بعد از اینکه هدف یا مجموعه ای از هدف ها را برای خودتان مشخص کردید،باید برای رسیدن به آن ها برنامه ای طولانی مدت داشته باشید.باید بر اساس آن یک نقشه راه مشخص برای رسیدن به آن موقعیت تهیه کنید.این فلسفه نقاط قابل توجهی
دارد.مهم است که اهداف باارزشی داشته باشید.اگر به انجام کاری علاقه داشته باشید آن را با لذت و تعهد انجام می دهید و نتیجه ی بهتری هم می گیرید
  • روش درست این است که سرمایه‌گذاری طولانی مدت داشته باشید.برای درک اینکه آیا واقعاً در انجام کاری خوب هستید و این که آن را دوست دارید،لازم است که برای مدت زمان مشخصی آن کار را انجام دهید.
    با وجود اینکه نقاط قوت باعث شدند تا چنین توصیه هایی در دهه های گذشته به فلسفه هایی درست تبدیل شوند،اما امروزه در برنامه ریزی شغلی ،اشکالات قابل توجهی متوجه این رویکرد است.
نکته اول: این رویکرد سنتی،دنیا را ثابت و بدون تغییرات قابل توجه می بیند،در حالیکه چشم انداز کاری، دیگر آنچنان که در گذشته بود،نیست.تصمیم برای این که در ده سال آینده می خواهید کار خاصی را انجام دهید و برنامه ریزی برای رسیدن به آن نقطه ی مشخص،ممکن زمانی مفید باشد که محیط پیرامون ما دچار هیچ تغییری نمی شد.این برنامه ریزی زمانی به کار می آید که در یک مسیر شغلی،حرکت از نقطه ی الف به نقطه ی ب،همانند عبور از عرض رودخانه با قایق در یک روز آرام تابستانی باشد.اما شما در یک رودخانه آرام نیستید؛شما در یک اقیانوس متلاطم به سر می برید.
برنامه‌ریزی کاری متداول و سنتی،تحت شرایطی که در آن ثبات نسبی وجود دارد،ممکن است مفید باشد.اما در مواقع عدم قطعیت و تغییرات سریع،چنین برنامه ای به شدت محکوم کننده است و حتی ممکن است خطرناک باشد.شما تغییر خواهید کرد.محیط تغییر خواهد کرد.دوستان و رقبای شما تغییر خواهند کرد.
نکته دوم:این فلسفه یک پیش فرض دارد: دانش درباره‌ی خود فرد به آسانی و به طور ثابت و دقیق به دست می آید.در حقیقت سوالات عمیق در مورد هویت و هدف واقعی فرد،مانند سوالاتی به ظاهر ساده مثل« من به چه کاری علاقه دارم ؟» مستلزم صرف زمان قابل توجهی اند تا به جواب برسند و پاسخ ها به طور مکرر تغییر می کنند.مهم نیست در چه مرحله ای از زندگی هستید،تلاش برای مشخص کردن کاملاً دقیق هدف و رؤیایی خاص و قرار دادن تمام زندگی و تلاشتان در راستای آن هدف عاقلانه نیست.
نکته سوم:علاقه یا تمایل قلبی شما برای انجام کار یا هدفی،به این معنی نیست که دیگران برای آن کار به شما پول می پردازند.تلاش تبدیل کردن علاقه به شغل،هنگامی که نمی توانید کسی را پیدا کنید که شما را برای کار مورد علاقه تان به کار گیر،یا وقتی که نمی توانید از لحاظ مالی دوام بیاورید، بی فایده است و عملاً شما را به سمت جلو پیش نمی برد.

سه قطعه پازل جهت گیری و مزیت رقابتی شما را مشخص می کند:
دارایی های شما
ارزشها و علایق شما
واقعیت های بازار


بهترین جهتی که در این مسیر می توان انتخاب کرد این است که دنبال علایق ارزشمند تان بروید اما حواس تان به میزان دارایی و واقعیت های بازار هم باشد.
نکته مهم این است که ارزش ها و علایق شما با گذشت زمان در حال تغییرند و حداقل کاری که می توانید انجام دهید این است که در جهت یک هدف مهم حرکت کنید،حتی اگر در حال تغییر باشد.

انواع دارایی
انواع دارایی

واقعیت های بازار: یک محصول تنها در صورتی پولساز خواهد بود که مشتریان آن را بخواهند یا به آن نیاز داشته باشند.حتی اگر محصولی خوب طراحی شده باشد ولی کسی آن را نخواهد،پولساز نمی شود.
برنامه کاری خوب چیزی است که بتواند این سه قطعه را با یکدیگر هماهنگ نگه دارد.

به طور مثال توسعه یک مهارت کلیدی به طور خودکار برای شما مزیت رقابتی ایجاد نمی کند ،تنها به این دلیل که شما کاری را خوب انجام می دهید( دارایی های شما) یا اینکه مشتاق انجام کاری هستید( علایق شما)،به این معنا نیست که فردی برای انجام آن به شما پول بپردازد(واقعیت های بازار)

یادگیری را در اولویت قرار دهید
یادگیری را در اولویت قرار دهید

و در ادامه کتاب، راهنمایی ها و راهکارهای نویسنده به عنوان موسس شرکت LinkedIn با ذکر مثالهای فراوان از سرگذشت افراد موفق و تجربیات شغلی خود نویسنده:« مجموعه مهارت هایی که نیاز دارید خودتون رو با آینده وفق بدین و استراتژی هایی که کمک می کنه شبکه افرادی رو که می شناسین توسعه بدین» از قبیل:

اهمیت به کسب مهارتهای جدید

تغییر مسیر و چگونگی انجام ریسک

طرح برنامه ABZ که هم برای خروج از بحران و هم ماندن در اوج موفقیت کاربرد داره

نقش ارتباطات برای به دست آوردن موقعیت های حرفه ای بهتر ،البته نه هر ارتباطی که مقابل ضابطه است و تأکید فراوان به ایجاد شبکه های کوچک از دوستان و افرادی که در همان حرفه ی مورد نظر مشغول به کار هستند که در این مورد به طور مفصل و حرفه ای به اون پرداخته

در کل خواندن کتاب رو به کسانی که هنوز در پیدا کردن شغل مورد علاقه شون تردید دارند،کسانی که به فکر توسعه ی کسب و کارشون هستن و خصوصا افرادی که قصد ورود به نتورک مارکتینگ رو دارند پیشنهاد می کنم.


مزیت رقابتیکسب و کارلینکدینشبکه‌های اجتماعیکارآفرینی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید