شینا یوسفی
شینا یوسفی
خواندن ۵ دقیقه·۳ ماه پیش

خدایان ناخشنود!

عکس از کتاب آدم های معمولی دنیا را تغییر خواهند داد.در دسته ی کتاب کودک
عکس از کتاب آدم های معمولی دنیا را تغییر خواهند داد.در دسته ی کتاب کودک


آیا نیل آمسترانگ که جای پایش بر کره ی عاری از باد ماه سالم مانده است، از شکارگر ـ خوراک جوی بی نام و نشانی که ۳۰ هزار سال قبل اثر دستش را بر دیواری در غار شووه باقی گذاشت سعادتمند تر بود؟

اثر یک دست، مربوط به ۳۰ هزار سال قبل، روی دیواری در غار شووه ـ پون ـ دارک  در جنوب فرانسه .کسی می خواسته است بگوید:« من اینجا بودم!»
اثر یک دست، مربوط به ۳۰ هزار سال قبل، روی دیواری در غار شووه ـ پون ـ دارک در جنوب فرانسه .کسی می خواسته است بگوید:« من اینجا بودم!»


اگر نبود ، پس فایده ی به وجود آمدن کشاورزی و شهرها و خط و سکه و امپراتوری ها و علم و صنعت چه بود؟ اگر رشد اقتصادی و خوداتکایی مردم را خوشبخت تر نکند، پس فایده ی سرمایه داری در چیست؟

با توجه به گرایش اثبات شده ی بشر به سوء استفاده از قدرت، ساده لوحی است که باور کنیم هر چه توانایی انسان بیشتر باشد خوشبخت تر خواهد بود.


فرایند تکامل، ذهن و جسم ما را متناسب با نوع زندگی شکار گری ـ خوراک جویی شکل داد. هیچ چیز در زندگی های مرفه طبقات متوسط شهری نمی تواند با هیجان و لذت نابی برابری کند که یک گروه خوراک جو در شکار موفق ماموت تجربه می‌کرد.

اگر مردم ثروتمند تر و سالم تر باشند، بنابراین باید خوشبخت تر هم باشند! ؟یکی از نتایج جالب این است که پول به راستی خوشبختی می آورد.اما فقط تا جایی ، و از آن به بعد اهمیت چندانی ندارد.برای کسانی که در پایین ترین پله ی نردبان اقتصادی به سر می برند پول بیشتر به معنی خوشبختی بیشتر است.

مثلاً اگر یک مادر مجرد که درآمد سالانه اش از کار نظافت ۱۲ هزار دلار است، ناگهان ۵۰۰ هزار دلار در بخت آزمایی برنده شود، احتمالاً افزایش قابل ملاحظه و درازمدتی را در میزان خوش دلی خود تجربه خواهد کرد.

اما اگر یک مدیر ارشد که سالانه ۲۵۰ هزار دلار درآمد دارد، هیأت رئیسه ناگهان حقوقش را دو برابر کند، ذوق و شوقش احتمالاً فقط چند هفته دوام خواهد داشت. یک خودروی شیک تر می خرد یا به یک خانه ی مجلل نقل مکان می کند و یا عادت می کند به جای نوشابه داخلی ، نوشابه خارجی بنوشد.همه ی اینها خیلی زود به اموری روزمره و عادی بدل می شوند.(بر اساس یافته‌های تجربی)



بررسی های مکرر نشان داده است که ازدواج از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.یک فرد تهی دست در کنار یک همسر مهربان و خانواده ای فداکار و جامعه ای با محبت ، چه بسا از یک میلیاردر منزوی حال بهتری داشته باشد، به شرط اینکه فقرش خیلی جدی نباشد و بیماری اش هم دردناک یا رو به وخامت نباشد.


اما آزادی که ما آن را تا این حد ارج می نهیم، می تواند علیه ما عمل کند.ما می توانیم همسر و دوستان خود را انتخاب کنیم ، اما آنها هم این اختیار را دارند که ما را ترک کنند!

با داشتن اختیار فردی بی سابقه در انتخاب راه زندگی، متعهد شدن برای مان دشوارتر می شود.بنابراین در جهانی پر از تنهایی فزاینده ، با خانواده ها و اجتماعاتی در حال گسست ، به سر می بریم.

اما مهمترین یافته این است که خوشبختی واقعاً وابسته به ثروت و‌سلامت و حتی جامعه نیست ، بلکه وابسته به انتظارات ذهنی است.

وقتی که اوضاع بهتر می شود ، توقعات هم بالا می رود،و در نتیجه حتی ترقیات عظیم مادی و عینی هم ممکن است راضی کننده نباشند.

وقتی اوضاع خراب می شود، توقعات هم کم می شود و در نتیجه چه بسا حتی یک بیماری هم نتواند از احساس شادکامی ما بکاهد.

پیامبران و شاعران و فیلسوفان از هزاران سال پیش پی برده اند که خشنود بودن با آنچه داریم ، بسیار مهم تر از رسیدن به بسیاری از خواسته هاست.
با این حال ، خوشایند است که تحقیقات مدرن با اتکاء به اعداد و ارقام و نمودارهای فراوان به همان نتایجی می رسند که نیاکان مان رسیده بودند.

اگر خوشبختی را توقعات تعیین می کند، پس رسانه های گروهی و صنعت تبلیغات ممکن است ناآگاهانه در حال خالی کردن ذخایر خشنودی دنیا باشند!

شاید نارضایتی جهان سومی نه تنها بر اثر فقر و بیماری و فساد و سرکوب سیاسی ، بلکه حاصل قرار گرفتن در برابر استاندارهای جهان اولی باشد.

مردم فقط و فقط با یک چیز خوشبخت می شوند و آن احساسات دلپذیر در جسم شان است.خوش دلی ما توسط سیستم پیچیده ای از اعصاب و یاخته های عصبی و سیناپس ها و مواد بیوشیمیایی مثل سروتونین و دوپامین و اوکسیتوسین تعیین می شود.



برای مغز فرقی نمی کند که پنت هاوس بسیار راحت تر از کلبه گلی است.تنها چیزی که برای مغز مهم است این است که اکنون سروتونین در فلان سطح قرار دارد.در نتیجه بانکدار ذره ای هم از جد اعلایش یعنی دهقان فقیر قرون وسطایی خوشبخت تر نخواهد بود.


تکامل ما را قادر می سازد تا از هجوم آنی احساسات دلپذیر به وجد بیاییم، اما این احساسات دلپذیر تا ابد دوام ندارد و دیر یا زود فروکش می کنند و جای خود را به احساسات ناخوشایند می دهند!!!

یووال نوح هراری ـ انسان خردمند

در ادامه نویسنده بحث رو باز می گذاره ، آیا خوشبختی وابسته به احساسات درون هست همان احساسات دلپذیر که تجربه می کنیم و معنایی که خود از زندگی می سازیم و‌یا دین و آیین و ایدئولوژی که بهش عقیده داریم و مطابق اون زندگی خود را می سنجیم!و یا وابسته به بیرون و تامین خواسته ها و توقعات و محیط و جامعه و ...هست و در ادامه ی تعریف خوشبختی متأثر از ذهن ،به تعریف خود نویسنده ؛خوشبختی بیوشیمیایی ،به بودا و شناخت درون و خودشناسی می رسه که با علم به این موضوع ،می توان از احساسات درون هم رها و مستقل شد و در نهایت خواننده رو‌ مجبور به تفکر می کنه که در طول تاریخ جواب این سوالات بدون پاسخ مانده یا هنوز در ابتدای راهیم.
انقلاب علمی، انسان خردمند
انقلاب علمی، انسان خردمند




خوشبختیتاریخثروتخود شناسی
سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد~ وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می ‌کرد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید