داشتم فکر میکردم که چقدر فهمیدن درد داره همین که تصمیم بگیری راهی رو بری که بقیه از اون دوری میکنن و تو به فکر فهم اون هستی کسی نمی پذیره دور میشن ازت همه، چشماشونو میبندن چون تو دیگه مثل اونا نیستی.
تحقیرمیشی چون، همیشه ابتذال بیشتر مورد توجه...
اینقدر اون فهمیدنه بهت فشار میاره که گاهی دلت میخواد دیگه دست برداری از همه چی مثل همه شی، مثل این جماعت، چون فهمیدنه بها داشته، بهایی به وسعت از دست دادن، تنها موندن، خانواده، دوستات، همه کسایی که دوست داری کنارت باشن رها میشی چون تو مثل اونا نیستی.
چه بد که از بچگی پرمون کردن که اگه میخوای رسوا نشی باید همرنگ جماعت بشی باید یک دست با بقیه آدما و با طرز فکری که همه ازش پیروی میکنن جلو بری چون جامعه کسایی رو می پذیره که شبیه خودش باشن...
?